#داستانک
ماجرای مرد بنی اسرائیلی و درخواست فرزند از خدا
مردی در میان بنی اسرائیل سی و سه سال تمام دعا می کرد که خداوند به او فرزندی کرامت کند؛ امّا دعایش به اجابت نمی رسید تا اینکه به خداوند عرضه داشت:
پروردگارا! آیا من از تو دورم و صدای من به تو نمی رسد یا نزدیکم، امّا دعای مرا مستجاب نمی کنی؟!
در عالم رؤیا به او گفتند: تو خدا را می خوانی بازبانی فَحاش و دلی دنیا دوست و ناپاک و نیتی دروغ و بدون خلوص.
اگر می خواهی دعایت به اجابت برسد، فحش و ناسزا گفتن را ترک کن و دل و نیت خود را برای خدا پاک و خالص گردان؛ آن گاه دعا کن و به انتظار اجابت باش.
او چنین کرد و خداوند متعال در پاسخ دعایش، پسری به او عنایت فرمود.
📚وسائل الشيعة، ج ۷، ص۱۷۷
@farda_dir_ast