ماجرای مرد بنی اسرائیلی و درخواست فرزند از خدا مردی در میان بنی اسرائیل سی و سه سال تمام دعا می کرد که خداوند به او فرزندی کرامت کند؛ امّا دعایش به اجابت نمی رسید تا اینکه به خداوند عرضه داشت: پروردگارا! آیا من از تو دورم و صدای من به تو نمی رسد یا نزدیکم، امّا دعای مرا مستجاب نمی کنی؟! در عالم رؤیا به او گفتند: تو خدا را می خوانی بازبانی فَحاش و دلی دنیا دوست و ناپاک و نیتی دروغ و بدون خلوص. اگر می خواهی دعایت به اجابت برسد، فحش و ناسزا گفتن را ترک کن و دل و نیت خود را برای خدا پاک و خالص گردان؛ آن گاه دعا کن و به انتظار اجابت باش. او چنین کرد و خداوند متعال در پاسخ دعایش، پسری به او عنایت فرمود. 📚وسائل الشيعة، ج ۷، ص۱۷۷ @farda_dir_ast