شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) لانه مورچه‌ها آقای حاج باقری تعریف می‌کرد که:« آقای جعفرزاده مدت زیادی دنبال ذره‌بین می‌گشت، چند روز هم مرخصی رفت ،ولی نتوانست پیدا کند .یک وقت که چادرمان آتش گرفت و وسایل و دوربین‌ها همه سوخت، آمد و گفت:« اجازه دارم ذره‌بین داخل دوربین را بردارم؟» گفتم :«طوری نیست .» متوجه شدم که با ذره‌بین لانه مورچه‌ها را تماشا می‌کند. سوره نمل را می‌خواند و گریه می‌کرد. یک روز او را بغل کردم، و بوسیدم و گفتم:« اگر شهید شدی مرا شفاعت می‌کنی ؟!» گفت :«حتماً » زیاد از هم دور نشده بودیم ،که ناگهان صدای گلوله ای را شنیدم برگشتم به همان محل جعفر زاد شهید شده بود.