شهیدان بر《خوان قرآن》 (خاطرات قرآنی شهدا) در حین تلاوت اشک می‌ریخت نمی‌دانم چه حادثه‌ای پیش آمده بود که او سخت ناراحت شده بود. برای اولین بار ناراحتی را در چهره‌اش دیدم. برایم خیلی عجیب بود، تعدادی آن‌جا بودند ،در حضور آن‌ها قرآن را برداشتم و با صدای بلند شروع به خواندن کرد. صدایش بس دل‌نشین و جذاب بود. درحین خواندن اشک می‌ریخت و گاهی صدای قرائت قرآنش را هق‌هق گریه بند می‌آورد. یکی دو صفحه خواند و قرآن را بست و کنار گذاشت. انگار همه چیز تمام شد. دوباره لبخند بر لبانش نشست، بلند شد صورت افراد را بوسید و به کارش مشغول شد .