مدیریّت مرداب‌ها و آب‌ها سرپرست زرپرست و زرپرست سرپرست لنگی این قافله تا بامداد محشر است شیوۀ مدیریّت بزرگانی مثل شهیدچمران در اوایل انقلاب این بود که بااینکه وزیر دفاع بود خودش را به پاوۀ در محاصره رساند و درکنار مدافعان اندک آن جانش را به خطر انداخت و توانست این شهر و کردستان را از سقوط و این کشور را از خطری بزرگ نجات دهد. شیوۀ مدیریّت حاکم بر مملکت از دهۀ هفتاد به این‌سو امّا غالباً این است که مدیران بر برج عاج خویش نشسته‌اند و بر مقدّرات مردم حکم می‌رانند. اخیراً این سرپرستان محترم یک‌گلّه بوقچی و تبلیغاتچی و کارشناس جنگ روانی، از جمله تعداد زیادی استاد دانشگاه و کارشناس و متخصّص هم در استخدام دارند که در فضای مجازی و جاهای دیگر ثابت کنند که روش درست و علمی مدیریّت همین دورکاری است و مدیر درست‌وحسابی باید از زیر پتو و از سواحل قشم و کیش و شاید جاهای دیگر، بحران‌های بزرگ را مدیریّت کند و روش‌هایی مثل شهیدچمران نوعی عوامفریبی و ریاکاری و به قول خودشان پوپولیسم است! این درحالی است که در تمام دنیا وقتی موقعیّت خاصّی در یک کشور پیش می‌آید مقامات کشور حتّی سفرهای رسمی خودشان را نیمه‌کاره رها می‌کنند و سریعاً به نقطۀ بحران می‌روند. یاد مرحوم سیّدحسن حسینی به‌خیر که در همان دهۀ هفتاد در منظومۀ مرداب‌ها و آب‌ها این اوضاع را با تیزبینی دید و نقد کرد و سرود: ماجرا این است: مردار تفرغن زنده شد شاخه‌های ظاهراً خشکیده از بُن زنده شد آفتابی نامبارک نفس‌ها را زنده کرد بار دیگر اژدهای خشک را جنبنده کرد قبطیان فتنه‌گر جا در بلندی کرده‌اند ساحران با سامری‌ها گاوبندی کرده‌ا‌ند