نه خون خاک ما خورده از دستشان که اندوه ما هست از هستشان به هرجا زمینی‌ست یا مرتعی خبردار از آن چون شود شصتشان، طمع می‌کند مثل کام نهنگ به بلعیدنش همّت پستشان! تمام زمین‌های این سرزمین فتاده‌ست در کوی بن‌بستشان! به‌ظاهر دم از زهد و دین می‌زنند ببین از شراب ریا مستشان مگو این جماعت درِ مسجدند که نتوان فروکند و بشکستشان اگر چون عقیل‌اند، همچون علی بنه آهن تفته بر دستشان از اینان سیه‌روی‌تر نیز هست گروهی که دشنام بایستشان: عدالت‌معاشان تهمت‌فروش کس از تیر تهمت کجا رسته‌شان مجازات را چون گروه نخست به گاریّ خواری سزد بستشان جدا نیستند از هم این دو گروه به انبان مکر است پیوستشان! 🆔️ @faslefaaseleh