* ظاهرا عمان از آن نگاه‌های دیگر هم برای تأثیر گذاری استفاده می‌کند. بله، اما وجه غالبش نگاه عرفانی است که دیگران به این شکل به این مسئله نگاه نکردند. * در مجموعه خودتان کدام قسمت را بیشتر دوست دارید؟ من همه‌اش را دوست دارم و بارها و بارها آن را خوانده‌ام. این منظومه طوری است که مخاطب را از ابتدا تا پایان جذب خودش می‌کند. یعنی جایی از آن نیست که آدم احساس بکند سخن از اوج فرود آمده است. عمان سامانی راوی یک روایت جذاب و شیرین است که به طور مستمر خواننده را با خودش درگیر می‌کند. *کدام بخش شما را متأثر می‌کند؟ مثلا آن‌بخش علی‌اکبر خیلی تاثیرگذار است. بستگی به حال و هوای آن لحظه خواننده دارد. این شعر از لحاظ فنی خیلی زیباست. یعنی در واقع صنایعی که آنجا به کار رفته است، ایهام‌هایی که وجود دارد، تأثیرگذار است و به اصطلاح ناخن به دل می‌زند. به صورت تفال هم باز بکنید شیرین هست و خواندنی. به هر حال از آثاری است که با اینکه حجم فراوانی هم ندارند، اما دلنشین‌اند. و این اوج کار عمان است، در واقع عمان اگر هیچ اثر دیگری غیر از این نمی‌سرود باز هم یکی از برترین منظومه‌های زبان فارسی را آفریده بود. * اگر عمان سامانی نداشتیم چه می‌شد؟ یعنی اگر این‌منظومه یا کسی به این نام در ادبیات ما نبود، امروز چه نداشتیم؟ کلیت ادبیات فارسی به‌اصطلاح جورچین رنگارنگ و گسترده است؛ یک پازل بزرگ. اگر هر کدام از این بزرگان نبودند قطعه‌ای از این تصویر ناقص بود و قطعاً یک بخش خیلی دلنشین و شیرین و ماندگار این پازل با وجود عمان سامانی و گنجینه الاسرارش پر شده است. نمی‌توانیم بگوییم اگر عمان نبود، مثلاً ادبیات فارسی نابود می‌شد. نه، قطعاً این‌گونه نیست. اما اگر نبود، یک‌حفره داشتیم. باید یک نگاه لطیف عارفانه هم به ماجرای شهادت امام حسین، علیه السلام، بشود، که عمان این کار را کرده است. به هر حال نبودنش یک خسران بزرگ بود و بودنش هم بخشی از آن جورچین را که یک تصویر خیلی زیبایی هم هست و چند بعدی است و خیلی گسترده است، تکمیل می‌کند. * یک‌سوال در مورد عمان سامانی و کسانی که شعرهای آئینی یا شعرهایی با این مشرب فکری دارند؛ سعدی را ما به عنوان یک شاعر آئینی نمی‌شناسیم ولی خیلی حدیث و آیه آمیخته با شعر سعدی است. به‌نظرتان می‌توان گفت اگر عمان سامانی را نداشتیم، ادبیات آیینیِ عارفانه را نداشتیم؟ زبان فارسی و ادبیات فارسی خیلی عمیق‌تر و گسترده‌تر از آن است که با نبودن یکی از این شخصیت‌ها یا چند تا از این‌ها دچار آسیب جدی و اساسی بشود. این شخصیت‌ها بودنشان خیلی برکت داشته و اگر نبودند اینطور نبود که این زبان و این ادبیات نابود بشود یا دچار خسران اساسی بشود. خیلی از شاعران بزرگ هم بودند که مثلاً در دوران مغول یا غیر آن، آثارشان کاملاً یا به‌صورت گسترده، از میان رفته و ما فقط اسمی از برخی از آن‌ها را به خاطر داریم. یا حتی همین شاعرانی هم که هستند، بسیاری از آثارشان در دست ما نیست. از رودکی مگر چقدر بیت به دست ما رسیده؟ اینها وجودهای خیلی عزیز و شریف و ذی‌قیمت و ارزشمندی بودند، اما فقدانشان طوری نیست که کلیت زبان فارسی را که زبان خیلی ریشه‌داری است به خطر بیندازد. هیچ کدام از این‌ها آفریننده زبان فارسی نبودند یا در واقع حیات بخش به این زبان نبودند؛ زبان فارسی و توانمندی‌هایی که در زبان هست به آنها کمک کرده برای آفرینش. * یعنی قابلیت زبان فارسی این توان را برای آفرینش زیبایی و شعر برایشان فراهم کرده است. حتی اگر کسی با زبان فارسی آشنا نباشد، وقتی این زبان را می‌شنود احساس می‌کند یک زبان نرم و آهنگین با یک موسیقی خیلی لطیف را می‌شنود. حتی اگر هیچ نفهمد که چه گفته می‌شود؛ در واقع مثل بعضی از زبان‌ها نیست که زمخت باشد، دشوار و دشخوار باشد، این زبان ذاتاً زبانی‌ست که خیلی ادبیات‌آفرین است، زیبایی آفرین است. شما اگر شعر را درست، با آن طنطنه و موسیقی که زبان فارسی دارد، برای کسی که مطلقاً زبان فارسی نمی‌داند بخوانید او حداقل از موسیقی کلام لذت خواهد برد و احساس می‌کند این اصواتی که می‌شنود یک اصوات کاملاً متفاوت است. به هر حال تمام این شاعران و تمام این بزرگان، همه سخنگویان یک فرهنگ‌اند. خیلی تفاوت بنیادین بین فردوسی و حافظ و سعدی و نظامی و خاقانی و عطار و خیام و هیچ کدام از اینها نیست. یعنی همه اینها سخنگویان یک فرهنگ هستند با الحان مختلف، با نت‌های متفاوت. در واقع بخشی از این ارکسترند که در آن همه با هم همگون و همنوا هستند؛ همه این‌ها از آن اول بگیرید تا مثلاً بهار و مهرداد اوستا و شاعران بزرگ روزگار ما. این‌ها همه در واقع اهل یک قبیله هستند 🆔️ @faslefaaseleh