| 💠 و اما فغانستان... قطعاً در این چند روز همه اخبار افغانستان را شنیده و دنبال کرده‌ایم. کشوری که مردمش هر لحظه با فغان و آه، روزگار سپری می‌کنند. فارغ از اینکه طالبان چگونه عمل خواهد کرد چند نکته حائز اهمیت در مورد تحولات این همسایگان همزبان وجود دارد: نکته اول: آن که آنچه بر سر ملت افغان می آید بخش مهمی از آن را باید در دل تاریخ جستجو کرد. آن روزگاری که استعمار پیر با جدا کردن افغان از ایران سرزمین های ما را کوچک تر کرد و ما هرچه کوچک‌تر و جدا از هم باشیم ضعیف تر و قابل استعمار تریم. نکته دوم: آنکه آمریکا به عنوان ابرقدرت جهان، ۲۰ سال پیش افغانستان را با طالبان تحویل گرفت و حالا بعد از ۲۰ سال اشغال با طالبان تحویل داد. نکته سوم: آنکه آنچه بر سر ملت افغان آمده نتیجه اعتماد به تمدن غرب و پرچمدار شان، یعنی آمریکاست. اعتمادی که در تاریخ معاصر ایران نیز بارها اتفاق افتاده و نتیجه‌ای جز آسیب به دنبال نداشته است. روزگاری دکتر محمد مصدق به آمریکایی ها اعتماد کرد و بعد در کودتای ۲۸ مرداد چوب این اعتماد را خورد. حتی کسی مثل رضاخان که موردنظر غرب بود نیز گمان می کرد ارتشی که غربی جماعت برایش ساخته، شکست ناپذیر است، اما ارتش رضاخانی آن روز هم نتوانست در برابر قوای بیگانه از ملت دفاع کند و سرباز چکمه‌پوش غربی پایتخت ایران زمین را بعد از هزاران سال مجدداً اشغال نمود. افغانی توییت کرده بود که اگر به جای ساختن ارتش آمریکایی، در افغانستان تلاش شده بود که در جاده‌های افغانستان سرعت‌گیر ایجاد شود، امروز طالبان نمی‌توانست با این سرعت بر ولایات افغانستان مسلط شود. در نهایت به نظر می‌رسد آنچه امروز موجب فغان و آه ملت افغان است، نتیجه ندانستن تاریخ معاصر است و در نتیجه اعتماد به غرب و همچنین خالی کردن پشت بزرگانی چون احمدشاه مسعود است. با این اوصاف پُر بیراه نیست اگر بگوییم ملتی گره مشکلاتش را با دندان باز کند شرافت دارد به اینکه امید داشته باشد که کشوری غربی بیاید گره را با دست برایش باز کند آن هم کشوری مثل آمریکا.... 👤سید رسول رضایی کارشناسی ارشد برنامه ریزی امور فرهنگی 🌐 fatehan.net 🆔 @fatehan_net