همیشه ترس من این است، اینکه دیر بیایم
تو رفته باشی و آرامناپذیر بیایم
زمان به ساعت صفرش رسیده باشد و من…؟ آه
پس از گذشتن آن لحظهٔ خطیر بیایم
غروب باشد و خورشید بخت من لبهٔ بام
یتیم باشم و با اشک و ظرف شیر بیایم
بهار را نچشیده، گلی ندیده، نچیده
دوان دوان پیات از سمت زمهریر بیایم
و دفترم ندهد بوی دوستداشتنت را
بدون شعر تری از می غدیر بیایم
و شرم مانع دیدن شود زمان رسیدن
که از خجالت روی تو سربهزیر بیایم
***
فقیر آمدهام نزد تو به شوق گدایی
خدا نصیب کند بعد از این اسیر بیایم
#فاطمه_عارفنژاد
@fatemeh_arefnejad