ازل؟ ابد؟ تو بگو بی‌زمانی او بود زمین و هرچه در آن، آسمانی او بود چقدر ابر که بارانی محبت او چقدر کوه که آتشفشانی او بود بهار حادثه‌ای سبز کنج ایوانش بهشت جلوه‌ای از باغبانی او بود سفر سفر همهٔ جاده‌ها پر از شوقش افق افق همه‌سو بی‌کرانی او بود و هرچه دشت، گمانم جنون او را داشت و هرچه رود، گمانم روانی او بود و حرف می‌زد و مضمون تازه می‌آورد و آرزوی غزل، هم‌زبانی او بود شهود و کشف من و راز سیب لبخندش شروع جاذبهٔ مهربانی او بود به هرکجا که قدم می‌گذاشت احساسم درون دایرهٔ حکمرانی او بود و عاشقش شدم و بعد از آن؟ نمی‌دانم... تمام همّ‌ و غمم شادمانی او بود 📙️ مجموعه غزل شبانماه را می‌توانید از سایت ادب‌‌بوک تهیه کنید. @fatemeh_arefnejad