#امام_حسن_مجتبی_ع
امام ممتحن
شاهی که قدر و جاش فزون از ستاره بود
آزرده دل غمین و زمردم کناره بود
عمری اسیر محنت و از ظلم همسرش
جز صبح و رنج و سوز زمردم کناره بود
کردند غصب حق خلافت از آن جناب
از آه دل به رونق باطل اشاره بود
قربان صبر و حلم تو ای زاده رسول
بس طعنه ها ز دشمن دیرین هماره بود
نوشید زهر و از ستم دوست شد کباب
لخت جگر زسوز درونش شراره بود
خونابه ریخت از جگر امدر پیاله ای
از سوده ستم جگرش پاره پاره بود
بس ناروا شنیدی و بنموده ای تو صبر
لعنت به دشمنت که دلش سنگ و خاره بود
بربند دفترت که ایا «خوشنوا»بدید
زینب درون طشت برادر نظاره بود
محمدحسین محمدی(خوشنوا)
@deabel