صحبت‌های دو نفره : محمد! وقتی برای تجارت با اموالم به شام می‌رفتی؛ من محو لکّه ابری شده بودم که بالایِ‌سرت باتو حرکت‌می‌کرد. محمد! من خواب دیدم که خورشید به خانه ام فرود آمد و عمویم این طور تعبیر کرد که نور رسالت تو، به این خانه فرود خواهد آمد. خیلی‌ها منتظر دیدار تو بوده اند و از نور مقدّست برایم گفته اند .. ‌ ┏━ .⤳❁ ♥️ ❁⬿.━━┓ @fatemi24 ┗━━━💞