📌 روایت آخرین ساعات شهادت مهدی باکری از زبان شهید قتبرلو 🔷️‍ ‍ روایت سردار شهید محمد قنبرلو آخرین ساعات شهادت مهدی باکری: «دشمن تا روی سیل بند رسید و من به برادر باکری گفتم: به خاطر اسلام شما برگردید ، دیگر خواهش کردن من تا حد گریه رسیده بود که قبول کرد سکان دار تنها قایق باقی مانده که زخمی شده بود را به عقب ببرد ◇ رفت و سریع برگشت ،هرچه مدارک در جیب داشت را به داخل دجله انداخت ◇ با خوشحالی برادران را به مقاومت، دعا خواندن و سرودخوانی تشویق کرد. گاهی تکبیر می گفت، لحظاتی امام زمان(عج) را صدا می زد، انگار می دانست که شهید خواهد شد ◇ در یک لحظه ترکش کوچکی به بدنم اصابت کرد که او آمد و آر.پی.جی را از من گرفت ◇ هرکسی زخمی می شد را به داخل قایق می بردیم، آقا مهدی پی در پی تیراندازی می کرد که یک دفعه ناله ضعیفی کشید و به رو به زمین دراز کشید، با عجله او را برگردانده و در بغل گرفتم. ◇ دیدم که از پیشانی او خون بیرون می آید. هرچه او را صدا زدم ، فقط نگاهم می کرد. ◇ با قایق به همراه مهدی، سایر شهدا و زخمی ها به طرف نیروهای خودی در شرق دجله حرکت کردیم ◇ دشمن قایق را زیر رگبار گرفت و با شلیک یک آر.پی.جی موتور قایق آتش گرفت،بنزین داخل قایق شد و آتش همه قایق را در برگرفت. ◇ ما که به داخل آب پرتاب شده بودیم، با یک دنیا غم و درد سوختن برادر باکری و دیگر مجروحان را مشاهده کردیم، در حالی که نمی توانستیم کاری انجام دهیم 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587