⭕️ ۱۷ شهید در یک روز با جابجایی اسراء از الرمادیه به تکریت 📌 علیمردان از آزادگان اردوگاه الرمادیه و تکریت در بیان خاطره ای از دوران اسارت می گوید: یک روز ساعت ۹ صبح اتوبوس های مخصوص حمل اسراء ( قسمت پشت راننده کاملاً با نرده و شبکه های فلزی محصور ، شرایط انتقال هوا هم وجود نداشت و ارتباط با راننده کامل قطع بود) بدون صبحانه اسراء را از ساعت ۹ وارد محوطه محوطه اردوگاه کردند . ◇ هوا لحظه به لحظه در حال گرم شدن و گرمای هوای ظهر کم کم به ۵۰ درجه هم می‌رسید و کسی اجازه جابجایی و حرکت به سمت سایه دیواره های آسایشگاه را هم نداشت و اگر می‌خواست از جمع جدا شود بعثی به سمت او هجوم آورده و حسابی کتک می زدند. ◇ خود بعثی مکرر یصورت گروهی جابجا می‌شدند و هر گروه که می آمد به سراغ بچه ها رفته و کمترین کار آنها فرمان بشین و پاشو بود که در آن دمای بالا تعدادی از بچه ها بر اثر تشنگی و فشار بالای گرما به روی زمین افتادند 🔸 و در آخر یک تونل انسانی برای عبور اسراء به سمت اتوبوس ها ایجاد و در این راه با طناب و کابل و چوب و باطوم بر بدن اسراء می زدند و بچه ها را با دست و پای شکسته و بدن مجروح وارد اتوبوس هایی که زیر گرما به مانند تنور نانوایی شده بود ، هدایت و سپس از الرمادیه به سمت تکریت حرکت دادند. 🔻 بعد از چهار ساعت به اردوگاه تکریت رسیدیم و به محض باز کردن درب اتوبوس تمام بچه ها را که بی هوش و نیمه جان بودند را با کتک پیاده و به سمت آسایشگاه پرت می کردند و شب که آمار گرفتیم در همان یک روز ۱۷ نفر از بچه ها به شهادت رسیدند. 🌹فهرست خاطرات شهدا https://eitaa.com/fatemi222/4587