✋سرباز فراری!
{... قبل از انقلاب بود که} باید برای ادامه خدمت، می رفت منزل جناب سرهنگ. همان اول، وضع زننده همسر او را که دید فرار کرد و برگشت به پادگان.
هجده توالت بود که هر نوبت چهار نفر باید تمیزشان می کردند. عبدالحسین برای تنبیه، باید جور همه را می کشید. یک هفته بعد، سرهنگ رو کرد به او و گفت: دوست داری برگردی همان جا، مگر نه؟
تأثیری روی او نداشت! گفت: «اگر تا آخر خدمت مجبور باشم همه کثافت های توالت را در بشکه خالی کرده و به بیابان بریزم، باز هم آن جا پا نمی گذارم!»
بیست روز دیگر به همان کار ادامه داد. مسئولان پادگان، خودشان خسته شدند و رهایش کردند.
شهید عبدالحسین برونسی
خاکهای نرم کوشک، صفحات 18 و 19 و 20
امیرالمومنین علی علیه السلام
شيعيان من، مردمان شكيبا و دانشمند به خدا و دين خدايند. به طاعت و امر خدا عمل مي كنند، ... نَفسهاى عفيف و پاك دارند، ... اينان شيعيان پاك منند و برادران گرامى من می باشند. آگاه باشيد كه چقدر دلباخته و عاشق آنهايم.
ارشاد القلوب، ترجمه رضايى، ج1، ص349
#شهدا
#عفاف
https://eitaa.com/fatemi48/280