عمليِ فراواني مي‏كرد، قرآن بزرگ‏ترين تكيه‏گاه مطمئن و نيروبخش براي پيشبرد اهداف او بود، او مي‏فرمود: «اگر خداوند داستان‏هاي پيامبران در برابر طاغوت‏ها را در قرآن ذكر كرده، موسي و فرعون، ابراهيم و نمرود و... را تذكّر داده، منظورش داستان سرايي نبوده، بلكه منظور تبيين برنامه پيامبران در برابر طاغوت‏هاست؛ يعني ما نيز كه پيرو قرآن هستيم، بايد در برابر طاغوتها تا سرحدّ نابودي آنها تلاش كنيم». مكرّر مي‏فرمود: قرآن يك كتاب انسان سازي كامل است، و براي آن نازل شده كه انسان بسازد. امام خميني بخش مهمّي از زندگي‏اش را حتّي در دوران جنگ، و در دوران بيماري آخر عمر، با قرآن مأنوس بود، و با تلاوت آيات قرآن، و تدبّر در آن آيات، با خدا ارتباط پيدا مي‏كرد. يكي از اعضاي دفتر ايشان در اين باره مي‏نويسد: «هر روز حضرت امام خميني(ره) داراي نظم و انضباط مخصوصي بودند، از جمله مقداري از وقتشان را با قرائت آيات قرآن سپري مي‏كردند، و كارها آن چنان بر طبق نظم و برنامه‏ريزي بود كه به طور عادي هيچ گاه توجّه به كاري موجب تضييع كار ديگرشان نمي‏شد.» امام در نيمه‏هاي شب كه براي نماز شب برمي‏خاست، مدّتي قرآن مي‏خواند، حتي در اواخر عمر كه بستري بودند، با دوربين مخفي از او فيلم گرفتند، و در تلويزيون، بسياري مشاهده نمودند، كه از بستر برخاست و نشست و قرآن را به دست گرفت و مشغول تلاوت آيات قرآن گرديد. شخصي قرآن‏هايي با قطع كوچك تهيّه كرده و مي‏خواست به جبهه بفرستد، به دفتر امام آورده بود تا آنها را تبرّك كند، آن قرآن‏ها را نزد امام آوردند، و به عرض رسيد: «اينها قرآن‏هايي است كه شامل چند سوره است، خواسته‏اند كه براي جبهه تبرّك شود.» با اين كه هميشه حركات امام به طور كامل، آرام و معتدل بود، ناگهان به طور بي‏سابقه‏اي، با شتاب و شدّت مضطربانه‏اي، دستشان را عقب كشيدند، و با لحني تند و عتاب آميز فرمودند: «من قرآن را تبرّك كنم؟! اين چه كارهايي است كه مي‏كنيد؟» يك بار بدون توجه يك جلد قرآن را همراه چيزهاي ديگر نزد امام آوردند و به زمين نهادند، امام با عتاب فرمودند: «قرآن را روي زمين نگذاريد.» و بي‏درنگ دستشان را جلو آورده و آن را گرفتند و روي ميزي كه در كنارشان بود گذاشتند، امام در اين هنگام روي كاناپه نشسته بودند، معلوم شد كه امام نمي‏خواهند قرآن پايين‏تر از جايي كه نشسته‏اند قرار گيرد. يك بار نيز همه ديدند كه حضرت امام(س) در يك مراسم ملاقات در حسينيه جماران، به طور استثنايي به جاي آن كه در جايگاه روي صندلي بنشينند، روي زمين نشستند، زيرا در آن روز برندگان مسابقه قرآن آمده بودند، و قرار بود در آن جلسه، چند آيه قرآن تلاوت شود. حضرت امام هر سال چند روز قبل از ماه مبارك رمضان، دستور مي‏دادند كه چند ختم قرآن براي افرادي كه مدّ نظر مباركشان بود، قرائت شود. در روايت آمده است: علي بن مغيره يكي از شاگردان وارسته امام كاظم(ع) به آن حضرت عرض كرد: «من مانند پدرم، در ماه رمضان، چهل بار قرآن را از آغاز تا پايان تلاوت مي‏كنم ـ و گاهي بر اثر اشتغالات و نشاط و خستگي، كم و زياد مي‏شود ـ و در روز فطر، ثواب يك ختم قرآن را نثار روح پيامبر(ص) هديه مي‏نمايم، ختم ديگر را به اميرمؤمنان علي(ع)، و ختم ديگر را به حضرت زهرا(س) و ختم ديگر را به امام حسن(ع) و امامان ديگر تا شما، اهدا مي‏نمايم، پاداش من در اين كار چيست؟» امام كاظم (ع) فرمود: «لَكَ بِذلِكَ أَنْ تَكوُنَ مَعَهُمْ يَوْمَ الْقِيامة؛ پاداش تو اين است كه در روز قيامت همنشين و همدم پيامبر(ص) و فاطمه و امامان(ع) خواهي بود.» گفتم: «اللّهُ اَكْبَر، براستي به چنين مقامي نايل مي‏شوم؟» سه بار فرمود: آري.