شبهه دوم: دور این قبور طواف میكنند آنگونه كه حاجیان دور خانه خدا طواف میكنند.
پاسخ: طواف به معنای راه رفتن دور چیزی است .خواه از سر محبت باشد: ﴿یطوفُ عَلَیهِم وِلدانٌ مُخَلَّدون﴾ یا از روی عداوت: ﴿اِذا مَسَّهُم طائِفٌ مِنَ الشَّیطان﴾یا رفت و آمد كردن و دور هم گشتنی باشد كه به قصد خدمت است: ﴿طَوّافونَ عَلَیكُم بَعضُكُم عَلی بَعض﴾چنانكه به عذابی كه گرداگرد بستانی را فراگرفته و آن را به تلّی از خاكستر بدل كرد، طائف ( طواف كننده) اطلاق شده است: ﴿فَطافَ عَلَیها طـائِفٌ مِن رَبِّك﴾.
تأمل در این موارد نشان میدهد كه كاربرد این واژه، شرط خاصی ندارد، هر اندازه و به هر طرف، با طهارت یا بیطهارت، با قصد یا بیقصد باشد، از هر جا آغاز شود یا به هر جا پایان یابد و...، جز آنكه طواف دور كعبه
#شرایطی الزامی دارد؛ مانند هفت دور بودن، طهارت داشتن از حدث و خبث، شروع كردن از حجرالاسود و ختم كردن به همانجا، قرار گرفتن كعبه در سمت چپ، نیت كردن و قصد قربت داشتن و...، كه زائران بیت الله حتی در گرمترین هوا، سنگینترین ازدحام و تنگترین فرصت خود را به رعایت آن ملزم میدانند.
به یقین مفسّر مدّعی نواندیشی، مطلق طواف دور قبر را ناپسند نمیداند، وگرنه باید گشتن دور هر چیزی را حرام بداند؛ حتی اگر به قدر نیم دور گشتن اعضای خانواده گرد یكدیگر باشد كه در آیه 58 سوره نور آمده است؛
یا گشتن خادمان بهشت دور بهشتیان باشد، همانگونه كه باید طواف حاجیان دور حجر اسماعیل را نیز حرام بداند، زیرا قبر اسماعیل(علیهالسلام) و مادرش هاجر درون آن است: دفن إسماعیل نبى الله بالحجر مع اُمّه هاجر...،
ازاینرو ناچار است طوافی را شرك و ناپسند بشمارد كه دارای شرایط و ویژگیهای طواف دور كعبه از جمله نیت و قصد قربت باشد، چنانكه گفته است: و یطوفون بها كما یطوف الحجاج ببیت الله عزّ وجلّ و چون حاجیان در طواف دور حجر اسماعیل(علیهالسلام) نیت طواف قبر اسماعیل و هاجر(علیهماالسلام) را ندارند، جایز است.
اینك ایشان باید پاسخ دهند كه شیعیان كدام یك از شروط طواف دور كعبه را هنگام دور زدن در اطراف قبور ائمه(علیهمالسلام) مراعات میكنند و اساساً كدام عالم شیعی یا نوشته علمی شیعیان طواف كردن ـ به معنایی كه در طواف كعبه شرط است ـ یا مطلق دور زدن در اطراف قبر پیامبر(ص) یا امام یا امامزاده(علیهالسلام) را واجب یا شرط زیارت دانسته است! این همه شیعیان همانند دیگر مسلمانان قبر مطهر نبی مكرم(ص) و قبور ائمهٴ بقیع(علیهمالسلام) را زیارت میكنند و سپس در دیدار یكدیگر «زیارت قبول» ردّ و بدل میكنند، با آنكه طواف كردن دور این قبور مطهر ـ حداقل از زمان تسلط وهابیان ـ مقدور نیست.
اگر واقعاً شیعیان، طواف و دور زدن را شرط زیارت میدانند، زیارت قبول گفتن به یكدیگر چه معنایی دارد!
اساساً جایگاه قبر كه حاوی جسم است برای امثال رشید رضا روشن نیست، چون گمان میكنند كه با مرگ ارتباط روح انسان با بدن وی كاملاً میگسلد، در حالی كه چنین نیست، زیرا انس و علاقه روح و بدن كه آن همه خدمات متقابل به یكدیگر داشتند (روح مایه رشد و نموّ بدن و مانع فاسد شدن آن در دنیا میشد و در مقابل، با كوشش و رنج بدن، روح به كمالاتی رسید) قطع نمیشود، هرچند تعلق تدبیری نفوس از بدن پایان میپذیرد.
انتساب پیشین ارواح اولیای الهی به ابدانشان از یك سو و انس و تعلق روح و بدن به یكدیگر پس از رحلت، سبب سرایت قداست ارواح آنان به ابدانشان و از ابدان به قبورشان میشود و آن را دارای بركات فراوانی میكند، چنانكه قداست روح یوسف (علیهالسلام) به بدن او و از بدن به پیراهنش سرایت كرد و مایه بركت آن شد: ﴿اِذهَبوا بِقَمیصی هذا فَاَلقوهُ عَلی وَجهِ اَبی یأتِ بَصیراً ... * ... قالَ اَبوهُم اِنّی لاَجِدُ ریحَ یوسُفَ ... * ... اَلقاهُ عَلی وَجهِهِ فَارتَدَّ بَصیرًا...﴾ بنابراین شیعیان چون دنبال حیات معنوی هستند به سراغ قبور اولیای الهی میروند؛ نه آنكه مردهپرست و به قول مفسر مدّعی نواندیشی «قبوری» باشند.