☑️زشتی تکبر در قرآن و حدیث ⇦خداوند متعال با اشاره به فرعون تکبر را عامل گمراهی بیان می فرماید: «وَ قَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونىِ أَقْتُلْ مُوسىَ‏ وَ لْیدْعُ رَبَّهُ إِنىّ‏ِ أَخَافُ أَن یبَدِّلَ دِینَكُمْ أَوْ أَن یظْهِرَ فىِ الْأَرْضِ الْفَسَاد .و فرعون گفت: «بگذارید موسى را بكشم، و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد)! زیرا من مى‏ترسم كه آیین شما را دگرگون سازد، و یا در این سرزمین فساد بر پا كند!» [غافر/ 26] ⇦ قرآن مجید پاک بودن ار تکبر را شیوه پارسایان دانسته : تِلْكَ الدَّارُ الاَْخِرَةُ نجَْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُوًّا فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فَسَادًا وَ الْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ(آرى،) این سراى آخرت را (تنها) براى كسانى قرار مى‏دهیم كه اراده برترى‏جویى در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیك براى پرهیزگاران است. قصص/ 83. ⇦پیامبر اكرم (ص)می‌فرمایند: لَا یدْخُلُ الْجَنَّةَ مَنْ كَانَ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ مِنَ الْكِبْر .كسی كه درقلبش به‌اندازه سنگینی دانه خردل كبروجود داشته باشد داخل بهشت نمی شود. ⇦ امام باقر(ع) می‌فرمایند: مَا دَخَلَ قَلْبَ امْرِئٍ شَی‏ءٌ مِنَ الْكِبْرِ إِلَّا نَقَصَ مِنْ عَقْلِهِ مِثْلَ مَا دَخَلَهُ مِنْ ذَلِكَ قَلَّ ذَلِكَ أَوْ كَثُرَ به دل كسی چیزی از كبر داخل نمی شود مگر این به همان‌اندازه عقلش ناقص می شود. ⇦ امام صادق (ع) تکبر را از عوامل اصلی کفر بیان فرمود: أُصُولُ الْکُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِکْبَارُ وَ الْحَسَدُ؛ فَأَمَّا الْحِرْصُ فَإِنَّ آدَمَ (ع) حِینَ نُهِیَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ أَکَلَ مِنْهَا وَ أَمَّا الِاسْتِکْبَارُ فَإِبْلِیسُ حَیْثُ أُمِرَ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَأَبَى وَ أَمَّا الْحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَیْثُ قَتَلَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَهُ"؛ امام صادق (ع) فرمود: اساس کفر سه چیز است؛ حرص، استکبار، و حسادت ورزیدن؛ حرص باعث شد تا حضرت آدم (ع) پس از نهی از خوردن میوه درخت ممنوعه به سراغ آن برود، اما استکبار سبب شد تا ابلیس پس از امر به سجده آدم از آن سرپیچی کند، و حسد سبب قتل یکی از فرزندان آدم به دست دیگری شد. 🔶عامل تکبر؛خیال پردازی و جهل بر اساس قرآن و حدیث خصلت تكبّر ثمره و زاییده جهل و خیال پردازی است. اگر كسی جاهل نباشد، گرفتار تكبّر نمی‌شود. وقتی جنود عقل و جهل را می‌شمارند، تواضع را از جنود عقل و تكبر را از جنود جهل می‌شمارند. مثلاً اگر انسان چیزی را كه ندارد خیال كند دارد، این جهل است. مثلاً دو سه كلمه یاد گرفته، فكر می‌كند علم زیادی دارد، با این كه اگر عالم و عاقل باشد می‌داند كه دانسته‌های او در برابر نادانی او قابل ذكرنیست. خداوند متعال به كلّ بشر می‌فرماید: وَ مَا أُوتِیتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِیلا و جز‌اندكى از دانش، به شما داده نشده است‏ . چیزهایی كه انسان دارد از مال و مقام و علم، باید بداند مال خودش نیست و همه چیز را از خداوند متعال بداند و باید بداند اگر مشیت خداوند تعلّق بگیرد می‌تواند از او سلب كند. وقتی كه علم و مقام و ثروت و هیچ چیز از خود انسان نیست، چرا باید به حساب خود بیاورد؟ اگر به حساب خود بیاورد حتماً جاهل است. انسان هر چه دارد از امور اعتباری است. پست و مقام و ثروت و علم نزد او عاریه است و اگر خداوند بخواهد سلب كند اعتبارش باطل می‌شود. لذا انسان نباید به چیزی كه با غضب خداوند متعال از بین می‌رود اعتماد نماید. حتماً جاهل است كه اعتماد می‌نماید. انسان اگر واقعیت‌ها را درك كند می‌فهمد كه هیچ چیز ندارد و متواضع می‌شود. خداوند در قرآن کریم با کلید واژه «مُختال» به این مهم اشاره دارد؛ إِنَّ اللهَ لاَ یُحِبُّ مَن كَانَ مُخْتَالاً فَخُورًا خداوند کسانی را که خیال پرداز و فخرفروش می‌باشند را دوست نمی‌دارد. لقمان/18 🔻 ادامه دارد 👇👇