داشتن برنامه روزانه برای ی پیمودن هر یک از مراحل خودسازی، پیش از هر چیز آگاهی و زایل شدن غفلت لازم است و برای این منظور داشتان برنامه روزانه سلوکی لازم است که در سه مرحله صورت می گیرد؛ نخست مشارطه: باید با خود شرط کند اعمال نادرست گذشته را ترک کند و اعمال خود را با فرمان خداوند مطابق ساخته و بکوشد نیت خود را خالص نماید. دوم؛ مراقبت و تذکر ؛ او باید این شرط را در یاد خود نگاه دارد و با هر عملی که در طی روز انجام می‌دهد، این شرط را در درون خود متذکر گردد و مراقب باشد از شرط خود تجاوز نکند. برای حفظ این یاد، او باید نعمت‌های خدا را به یاد آورد و با خود زمزمه کند: «اَ لَمْ یَعْلَمْ بِاَنَّ اللَّهَ یَری»، و «اِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیْکُمْ رَقِیباً». . سوم : محاسبه؛ در پایان هر روز به محاسبه بپردازد و عمل خود را با شرط‌هایش مقایسه کند. محاسبه موجب شناخت کاستی‌های گذشته می‌شود و چون با یادآوریِ محاسبه دقیق خداوند همراه شود، منشا تحکیم عزم و قرار دادن شروط تازه خواهد شد.به هنگام محاسبه، باید بر هر توفیقی شکرگزاری کرد و به خاطر هر خطایی استغفار نمود و برای آنکه نتیجه محاسبه، دستاویز شیطان برای فریفتن انسان نگردد، باید از یاس و ناامیدی پرهیز کرد و با محاسبه هر چه دقیق‌تر راه را بر عجب و غرور بست. محاسبه دقیق وقتی ممکن می‌شود که به یاد محاسبه دقیق قیامت باشیم و این آیات الهی را در خاطر آوریم که:«یَوْمَ یَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِیعاً فَیُنَبِّئُهُمْ بِما عَمِلُوا احْصاهُ اللَّهُ وَ نَسُوهُ وَ اللَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ؛. 💠داستان ابوبصیر می‌گوید یكی از اعوان و عمّال سلاطین جور در همسایگی من زندگی می‌كرد. اموالی را از راه حرام به دست آورده بود و منزلش مركز فساد و عیش و نوش و لهو و لعب و رقص و غنا بود و من در مجاورت او در عذاب بودم ولی چاره ای نداشتم. بارها او را نصیحت كردم ولی فایده نداشت. بالاخره روزی در این باره زیاد اصرار كردم به من گفت فلانی من اسیر و گرفتار شیطان شده‌ام و به عیش و گناه عادت كرده‌ام و نمی‌توانم‌ترك كنم بیمارم ولی نمی‌توانم خود را معالجه كنم تو برای من همسایه خوبی هستی ولی من برای تو همسایه بدی هستم. چه كنم اسیر هوای نفس شده‌ام راه نجاتی نمی‌یابم. وقتی به محضر امام صادق(ع)رسیدی احوال مرا به آن حضرت برسان شاید برای من راه نجاتی ارائه دهد. ابوبصیر می‌گوید از سخن آن مرد متأثر شدم صبر كردم تا چندی بعد از كوفه به قصد زیارت امام صادق(ع)به مدینه مشرّف شدم. وقتی شرف‌یاب خدمت امام شدم احوال آن همسایه و سخنانش را برای آن حضرت عرض نمودم حضرت فرمودند آن‌گاه كه به كوفه برگشتی آن مرد به دیدن تو می‌آید پس به او بگو جعفر بن محمد می‌گوید از گناهانت دست بردار تا من برای تو بهشت را ضامن شوم. ابوبصیر می‌گوید بعد از این كه به كوفه برگشتم مردم به دیدنم می‌آمدند و مرد همسایه هم به دیدنم آمد بعد از احوالپرسی خواست بیرون رود اشاره كردم بمانید با تو كار دارم وقتی منزل خلوت شد به او گفتم من احوال تو را به حضرت صادق (ع)عرض كردم. فرمودند وقتی به كوفه برگشتی سلام مرا به او برسان و بگو از گناهانت دست بردار من هم بهشت را برای تو ضمانت می‌كنم. پیام كوتاه امام آن چنان بر قلب آن مرد نشست كه شروع كرد به گریه نمودن بعد از آن به من گفت فلانی تو را به خدا سوگند جعفر بن محمد چنین فرمودند؟ من قسم خوردم که پیام مذكور عین فرمایش امام است. گفت همین سخن مرا كافی است و از منزل بیرون رفت. تا چند روز از او خبر نداشتم. یك روز برایم پیام فرستاد كه به نزد من بیا با تو كار دارم رفتم به منزل او از پشت در مرا صدا زد ای ابابصیر تمام اموال حرامی را كه به دست آوره بودم به صاحبانش ردّ كردم حتی لباس‌هایم را نیز داده‌ام و الان برهنه هستم ابوبصیر می‌گوید از توبه همسایه‌ام خوشحال شدم و به منزل برگشتم. مقداری لباس و غذا تهیه كردم و برایش بردم و چندی بعد مریض شد. مدّتی مریض بود. من مرتباً به عیادت او می‌رفتم تا مرض او سخت شد و به حالت احتضار افتاد. بر بالینش نشسته بودم. در حال جان دادن بود ناگهان به هوش آمد و گفت ای ابابصیر امام صادق(ع)به وعده‌اش وفا كرد. این را گفت و دنیا را وداع نمود. ابوبصیر می‌گوید بعد از مدتی خدمت امام صادق(ع)رسیدم امام فرمودند ای ابابصیر ما وعده خودمان را نسبت به همسایه تو وفا نمودیم . ـــــــــــــــــــــــــــــ 📎پی نوشتها ۱.اصول کافی ج ۴ ،ص ۱۸۸. ۲.كافي، ج ۵، ص ۳۲۸. ۳.مجموعه‏آثاراستادشهيدمطهرى، ج‏۱۶،ص ۲۶۴ ۴.كامل الزيارات ،ص ۱۴۲ 🌺 والسلام علی من اتبع الهدی 🌺 @fatemi222