نیشابوری: چرخ و فلک می چرخد از حسن نگاهت نور هدایت می جهد از دیده هایت لبخند شادی بر لب ذات نبی بود وقتی که می خندد خدا با خنده هایت کار خدایی می کنی در روز محشر وقتی شفاعت می کنی با بچه هایت چشم علی روشن بود وقتی که هستی هر چندکه پنهان از علی شد گریه هایت کوثر شود آب حیات مانند زمزم وقتی نهان شد سر حق در سینه هایت دیگر چه حاجت تا حرم بهرت بسازند وقتی پر از نور خداست آئینه هایت آهو شوم یا چون کبوتر پر بگیرم عرش خداوند می شود گلدسته هایت دل خوش منم گرم طواف عشق باشم وقتی ملائک می شوند پروانه هایت چون کوکب دری بود نوری که داری نور علی نور هست همه صحن و سرایت روز قیامت از مهاجر کن شفاعت هر چند که او باشد غلام رو سیاهت شعر از حسن مهاجر نیشابوری بمناسبت ولادت حضرت فاطمه زهرا