ق او ندارند و گروهي صلابت و استواري او را الگو قرار مي دهند و به رحمت و مهرباني اش توجه نمي کنند، گروهي اصلا نمي دانند پيامبر براي شادي و غم آن‌ها و شيوه رسيدن به آن و براي خواب وبيداري ، چشم و گوش و دست و زبان آن‌ها حرف‌هايي دارد. اين آدم ها از گسترش سيره رسوله يا اطلاع ندارند و يا قبوا ندارند. اينها نمي‌دانند پيامبره براي تک تک سلولها، گام‌ها، موضع گيري‌ها و براي فرد و اجتماع ما پيامي و برنامه‌اي دارد. 1 ـ کساني که با سير ه رسوله ناقص است و عظيم و فراگير نيست، هو من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظيماًه؛ [132] «هر کس خدا و پيغمبرش را فرمان برد قطعاً به رستگاري بزرگي نايل آمده است». مولوي داستاني آورده است مي‌گويد: مرد زاهدي بود که انواع فريضيه‌ها و کارهاي خوب را انجام داده بود و فقط جهاد مانده بود، به عده‌اي سرباز گفت اگر جنگ با کفار در گرفت مرا هم خبر کنيد به او خبر دادند که فرد آماده حرکت باش در چادر نشته بودند که خبر دادند دشمن حمله کرده است. همه به سرعت آماده شدند و رفتند، اما آقاي زاهد تا وقتي زره و شمشير را پيدا کرد و ورد و ذکرش را خواند، جنگ تمام شد، سرباز ها برگشتند، پرسيد چه شد؟ گفتند: رفتيم، کشتيم، کشته داديم و برگشتيم. ناراحت شد که جا مانده بود. کسي دلش به حال زاهد سوخت، اسيري چاق و چله در اختيارش گذاشت و گفت: تو او را ببر و گردن بزن. مرد زاهد اسير را برد تا گردن بزند، مدتي گذشت اما ديدند بر نگشت. بدنبالش رفتند ديدند مرد اسير روي او افتاده و دارد بيخ گلوي او را مي جود. اسير را کشتند و مرد زاهد را به خيمه آوردند. زاهد به هوش آمد قضيه را از او پرسيدند گفت: تا وقتي از اينجا رفتيم يک دفعه به صورتم نگاه کرد و يک پخ کرد و من ديگر چيزي نفهميدم. کسي که نماز و دعا را از ولي خدا ياد گرفته، اما دستگيري از مردم را رها کرده، به بخشي از دين چنگ انداخته و برخي را رها کرده، او نفهميد چرا امام حسن مجتبي‌ هاعتکافش را رها مي‌کند و بدنبال رفع نياز انساني حرکت مي‌نمايد. ب) هم‌آهنگي دسته‌اي از آدم‌ها به اين معرفت رسيده اند که پيامبر اکرمه و اهل بيته و براي آن‌ها الگو هستند. اينها سعي مي کنند به جاي اين‌که گامي يا گام‌هايي به سوي معصوم بردارند و با اين گزينشي برخورد کنند، با معصوم همراه شوند «و اللازم لکم لاحق»، آنکه با شما حرکت کند به شما مي پيوندد» اين‌ها معرفت و شناخت خدا را از رسوله و اهل بيته مي‌گيرند و در اين بعد با او هماهنگ مي شوند. پذيرش ولايت و الگو بردن رسوله به اين است که در تمامي حالات و حرکات از او و اوصيائش بهره بگيريم. آن‌ها خير و جود را براي ما انتخاب مي کنند و آدم رشد يافته و مئمن به انتخاب آنها مثبت نمي کنند، که خدا در قرآن مي فرمايد: «براي هيچ مرد و زن مؤمني سزاور نيست که چون خدا و پيغمبرش به کاري فرماني دهند، اختياري در برابر فرمان خدا داشته باشد.» تعداد در هر سه مرحله شناخت، احساس و عمل با رسول خداه همراه و هم‌پيمان شده است، او براي اين‌که به خود ظلم نکند و استعداد‌ها را از کف ندهد و انگشت حسرت بر دهان نگيرد، با رسول همراه مي شود و راهش را برمي‌گزيند. او همواره با زبان دل: اين آيه را تلاوت مي‌کند که هيوم يَعَضُّ الظالم علي يديْهِ يقول ياليتني اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسولِِ سبيلاً، يا ويلتي ليتني لم أتَّخِذ فلاناً خليلاًه [133]؛ «روزي است که ستمکار دست خود را از شدت حسرت به دندان مي گزد و مي گويد: اي کاش همراه رسول راهي برگزيده بودم اي واي بر من کاش فلاني را دوست خود نگرفته بودم». مقداد از جواني به رسول ه روي آورد، با پيام پيامبره او آشنا شد، آداب و احکام زندگي را از زبان چيد. او خدا را حقوق اعضايش را و وظايفش نسبت به خدا، خود و ديگران را از رسوله شنيد مقداد فهميد احساس و عاطفه اش را بايد خرج چه کسي کند، و غضب را کجا بايد به کار گيرد. اگر چه محب عليه بود امام اين عاطفه را در زمينة اطاعت معنا مي کرد. روزي که ريسمان در گردن حضرت علي هانداخته بودند و به طرف مسجد مي‌کشاندند، همراه با سکوت علي ه او هم به سکوت جام زهر مي نوشيد. در اين صحنه تاريخ، چشم در چشم عليه داشت و دست بر قبضة شمير و انتظار مي‌کشيد که زماني عليه دستوري بدهد تا او را اجرا نمايد. او همة دين را از نماز، روزه و شب بيداري گرفته تا جهاد و مبارزه با ظلم و خدمت به خلق و ... را از نبي اکرمه و جانشينش آموخت و در همة اين دستورات به آن‌ها اقتدا کرد هو ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهواه؛ [134] آن‌چه را رسول براي شما آورده بگيريد و اجرا کنيد و از آن‌چه منع کرده خودداري نماييد «اقتدار کننده به رسوله از معرفت و شناخت توشه دارد، از عشق و ايمان سهميه مي گيرد و به عمل و اقدام گره مي خورد. او در همة امور تسليم است. کسي از صاحب آل محمد مي پرسد چگونه است که اينقدر شما از سلمان فارسي ياد مي کنيد؟ حضرت فرمود: « سلمان فارسي نگوييد، بگويي