با اتوبوس بین شهري در حال برگشتن به شهر خودمون بودم. برای نماز توقف کرد. نمازم رو خوندم و برگشتم کنارِ ماشین. هنوز چند دقیقه‌ای فرصت داشتم، رفتم داخل یه مغازه‌ی مواد غذایی. پسر جوانی داخل مغازه بود. پرسیدم: - قهوه ي ایرانی دارید؟ از این تک نفره ها .. (با تعجب گفت) - چی؟! ایرانی ؟! - آره؛ من دیده ام، ندارین؟ - نمیدونم با اینکه نیاز نداشتم اما فقط جهت ترویج حمایت از کالاي داخلی ... شروع کردم به بررسی بسته هاي قهوه اش، جالب بود، سه تا بسته داشت که دو بسته اش ایرانی بود. بسته رو بهش نشون دادم و گفتم: «ببین داداش! اینجا نوشته ساخت ایران» و با اشاره به یه مدل دیگه گفتم «این نوشته ...maide in » که خارجی بود. براش جالب بود که قهوه ایرانی هم داریم. سه تا تک نفره از ساخت ایران رو برداشتم و بهش گفتم: «خیلی ممنون، من ایرانیش رو می برم. اگه همه از کالای ایرانی حمایت کنیم، خیلی اقتصادمون رشد میکنه و مشکل مالی خیلی‌ها برطرف میشه» با لبخند ملیحی پول رو ازم گرفت؛ ظاهرا براش جالب بود، از بس که از اینا ندیده متاسفانه! بابا بزنید از این حرکتا...! موقع خروج، دوباره واسه‌‌ی تاکید گفتم: «داداش تا جایی که میتونی داخلی رو به مردم پیشنهاد کن» و خداحافظی کردم و رفتم... ✍۱۸۰ مبحث در شش عنوان https://eitaa.com/fatemi222/6618