سرخوش ز سبـوی غم پنهـانی خویشم
چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم
در بزم وصال تو نگـویـم ز کم و بیـش
چون آینه خو کرده به حیرانی خویشم
لـب بـاز نکـردم به خروشـی و فغـانی
مـن محـرم راز دل طـوفــانـی خویشم
یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی
عمری است پشیمان زپشیمانی خویشم
از شوق شکرخند لبـش جان نسپـردم
شرمنـده جانـان ز گران جانـی خویشم
بشکسته تر ازخویش ندیدم به همه عمر
افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم
هر چند « امین » ، بستۀ دنیا نیـم اما
دلـبـسـتـۀ یــاران خــراسـانـی خویشم
تضمین شعر در کانال 👇👇👇👇
#اشعار_فاطمی 🌸🌼🍀
@fatemi84
Fatemi84.blog.ir