اهل کرمانشان بود و در قصرشیرین موکب داشت. گفت: پری‌روز در تنگه‌ی پاطاق دیدمت و دی‌روز بیرون از سرپل‌ذهاب. ام‌روز نرسیده به خسروی اما مفصل ایستادم و پویش پیاده از خانه را برایش توضیح دادم. گفتم: در کرمانشان آماده‌ی پذیرایی از زائرهای اروپایی و ترک و روس اربعین باشید...