گوهر ناب  /  اشعار آیینی  /  ام البنین مجموعه اشعار زیارت و توسل به حضرت ام البنین(س)  حضرت ام‌ البنین(س) یکی از بانوان تأثیر گذار تاریخ اسلام به‌ اندازه‌ ای برای اسلام دلسوز و برای امام حسین علیه السلام فداکار بود که به‌ شهادت تاریخ بعد از شهادت فرزندان خود، تا آخر عمر مدام نام مبارک حضرت سیدالشهدا را تکرار می ‌کرد و مدافع حریم اهل ‌بیت علیهم السلام بود. ایشان مادری بود که غریبانه‌ های خود و حتی سوگ مادرانه ‌اش را با یاد شهادت امام حسین همراه می‌ کرد. در اینجا گزیده ای از اشعار زیارت و توسل به حضرت ام البنین(س) از نظر می گذرد. تعداد بازدید : 34014     تاریخ درج : 1401/02/31     خانه باب الحوائج من فدایی سر موی امیرالمؤمنینم غیر زهرا را ندیدم در وجود آتشینم خاک پایم سرمه چشم تمام عارفان و لیک خود خاک کف پای امیرالمؤمنینم دست بر دامان من دارد هر آن کو مانده در ره من دخیل چادر بانوی روز واپسینم هر گرفتاری برایم روضه می گیرد ولی من روضه خوان خانه مولای افلاک برینم خدمت درگاه من گر آرزوی اهل دل شد خود کنیز نوگلان پاک ختم المرسلینم در مصائب نی فقط سنگ صبور اهل دردم در شداید محرم راز امام المتّقینم «مَن أراد الله» باید راه آل الله پوید در مسیر عشق اهل البیت نهج السالکینم در دو عالم مرتضی باشد امام الصالحین و در دو عالم مادر شمس عماد الصالحینم با همان دستی که در حشر است اسباب شفاعت من سهیم بخشش جرم تمام مجرمینم اختر اقبال خود را جستوجو می کردم اکنون کهکشان بخت و اقبال خودم را خوشه چینم کس نرفته ناامید از خانه باب الحوائج منتهای آرزوی دست های سائلینم خواب دیدم ماه و اختر ریخت بر دامانم آخر گشت تعبیر همان رؤیا که امروز این چنینم من رعیت بودم و سلطان عالم با عنایت انتخابم کرد و زان پس ساکن کاخ گِلینم از همان دم کآمدم در خانه زهرا به خدمت رشک اهل آسمانم، غبطه اهل زمینم گریه کردم پا به پای زینب اما پاک کردم اشک او با معجر خود، اشک خود با آستینم من کجا و مادری کردن برای آل عصمت عذر خدمت دارم و از روی زهرا شرمگینم دادی از آن مزد عشقم را به پای شیر یزدان کودکی را که برای نوکری شد جانشینم چهره اش چون ماه کامل، چشم هایش عین ساحل کودکی حیدر شمایل، گفت مولا آفرینم یاوه گویان بعد از آن گفتند بر اولاد زهرا نیست آن مهر و وفاداری و عشق اولینم هست در یاد من از این شهر، بی مهری به مولا نیست از اهل مدینه انتظاری بیش از اینم قد کشید عباس با شیر من و نان ولایت نان خوشبویی که خورد از دست شاهنشاه دینم در حضور پاک اربابان خود آموخت این که من دو زانو با ادب پایین سفره می نشینم خرده نانِ مانده از آن سفره را دادم به عالم عالمی حاجت گرفت از سفره امّ البنینم دور آل الله گرداندم گل رعنای خود را تا بگویم که فدایی هم منم هم مه جبینم بود لالایی طفل کوچکم نام حسین و یا علی بود آیه فاللهُ خیرُ الحافظینم با اباالفضلم دل آل علی را شاد کردم من که خیرالشاکرین از لطف خیرالوارثینم هر زمان دلگیر بود از غم حسینم گفت مادر اول صبح آمدم عباس را اول ببینم سایه سارانم یکایک از سرم رفتند و تنها زینب و کلثوم من ماند و حسین نازنینم تا علیِ اکبر و قاسم به من گفتند مادر در دلم گفتم که اکنون واقعاً امّ البنینم کاروان جان من راهی دشت کربلا شد فتم عباسم تو هستی آبروی آخرینم می روی با سید و مولای خود هر جا که او رفت وقت برگشتن تو را بی سید و مولا نبینم وای از آن روزی که در یثرب خبر دادند ما را از به خاک افتادن فرزند مقطوع الیمینم گفتم عباسم فدای زینبم شد شکر لله من عزادار شه مظلوم مقطوع الوتینم تا ابد در پیش فرزندان زهرا سربه زیرم کشته من را مشک خالی، نی عمود آهنینم محمود کریمی  جانم به قربان تو و آب آورت ای مایه فخر جهان ام البنین نور زمین و آسمان ام البنین ای نور جمع قدسیان ام البنین صاحب کرم در هر زمان ام البنین ای دستگیر مستمندان جهان ای ماهتاب روشن کون و مکان تو جانشین حضرت زهرا شدی تو بعد زهرا، همسر مولا شدی تو سفره دار خانه سقا شدی تو روضه خوان داغ عاشورا شدی جانم بگیر و سایه ات را کم مکن آتش بزن بر جان من، خاکم مکن زهرا نهاده چادرش را بر سرت جانم به قربان تو و آب آورت زینب شده هم یاور و هم دخترت لرزه فتاده از چه رو بر پیکرت؟ از غربت ارباب بر سر می زنی با دیده پر آب بر سر می زنی تو در مدینه گفتی از داغ حسین با سوز سینه گفتی از داغ حسین از ظلم و کینه گفتی از داغ حسین تو بی قرینه گفتی از داغ حسین تا روضه می خواندی، دل آتش می گرفت هر دشمن ناقابل آتش می گرفت گفتی حسین و شهر، عاشورا شده گفتی حسین و خانه ای غوغا شده گفتی حسین و مستمع زهرا شده زینب دوباره از غم او تا شده گریه کن و این شهر را ویرانه کن ما را بگیر و محرم این خانه کن چشم گنه کار من و دست کرم حسرت به دل مانده، نداری یک حرم