مباحث رجالی مثل استدلالات ریاضی نیست. صاحب «قاموس الرجال» با اینکه آدم دقیقی است، در مواردی که اسامی راوی و مروی عنه متّحد و قهراً يک نفر مراد است، دقّت ریاضی کرده و کوشیده است آن‌ها را به دو نفر تبدیل کند. وی برای توجیه این کار به مطلبی از ابن خلّکان در «وفيات الأعيان» (ج ۵، ص ۲۲۴، رقم ۷۲۶) استناد می‌کند و می‌گوید: وقتی می‌شود در یک زمان دو نفر به نام «أبوالفرج المعافى بن زکریا النهروانی»، در تمام ویژگی‌ها متّحد باشند، چرا ما فوراً به اتحاد اسماء حکم کنیم؟ به نظر من این حرف ناتمام است همین که وقتی این قضیه را می‌خوانیم اعجاب می‌کنیم، دلیل بر ندرت آن است و مباحث رجالی مثل استدلالات ریاضی نیست که یک مورد نقض در کلّیت مطلب خلل وارد کند. تفصیل این مطلب در جلد اوّل جرعه (ص ۸۲ - ۸۴) وجود دارد. 📚 جرعه‌ای از دریا ؛ ج ۳ ص ۲۲۵ @feghh_osoul