فلسفههای مضاف - مثل فلسفهی علوم انسانی ، فلسفهی روانشناسی - خوب و لازم است؛
این ها همان چیزهائی است که امتداد حکمت ما محسوب می شود؛
منتها تکیهی اساسی را باید بگذارید روی مسائل کلان جامعهی اسلامی؛ مثل حکومت. ما وقتی به فلسفههای غرب نگاه می کنیم، میبینیم مسائلی مثل حکومت، اقتصاد ، شأن مردم، شأن انسان، طبق نظرات آنها، حل می شود.
اینها مسائل بنیادی شاخههای اصلی زندگی و جامعه است؛ اینها باید در فلسفه پاسخ پیدا کند.
واقعاً برویم ببینیم بر اساس فلسفهی ما، شکل جامعه، بنیان سیاسی جامعه، حکومت در جامعه، به چه شکلی خواهد بود؛ یعنی ما برای مسئلهی حکومت، در فلسفه چه پاسخی داریم.
نمی شود بگوئیم آقا فلسفه ذهنیات محض است و به مسائل زندگی و جامعه ارتباطی ندارد؛ این معنی ندارد.
به نظر من بخش عمدهای از جاذبهی
#فلسفه_غرب، مربوط به این [امتدادها] است.
بنابراین به طور کلی جهانبینی اسلام تبیین شود.
مواد اصلی جهانبینی اسلام را مشخص کنید - مسئلهی انسان ، مسئلهی خدا، مسئلهی ارتباط انسان و خدا، مسئلهی تکلیف - در فلسفهی اسلامی روی این ها کار شود.
البته این ها پاسخهای روشنی هم دارد، در فلسفهی ما خیلی از اینها مسائل مبهمی نیست؛
اما باید این پاسخ ها منعکس شود، گفته شود.
🍀 دیدار اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی- ۲۳ بهمن ۹۱
♦️ حوزه علمیه تمدن ساز:
✅
@feghheakbar