♦️ از یک نامه 🔷روز بعد از نامه ، در طی دو متن جدا از یکدیگر در صدد پاسخگویی به فقیه متکلم بر آمد که : 📜 نامه‌ای به حضرت آیت الله سبحانی 🔻(قسمت اول) 📍 گیلوانی با سلام و عرض ادب! 🔸مایه‌ی خوش‌حالی است که یک طراز اوّل نسبت به مطالب و مباحث فکری جاری در حسّاسیت دارد و بدان‌ها توجه نشان می‌دهد. از این بابت ملاحظه‌ی نامه‌ی شما به مایه‌ی خوش‌حالی بود. 🔸بنده هم‌چنین امیدواراَم که جناب‌عالی و هم‌سلکان شما نسبت به درد و رنج و مسائل آنان نیز به همین اندازه اهمیت بدهید و به شرایط اسف‌ناک زنده‌گی کثیری از مردمان این سرزمین توجه نشان دهید و در وقت مقتضی به پدیدآورنده‌گان این وضعیت انتقاد و اعتراض بنمایید ! اما بعد : 🔸حضرت آیت ‌الله سبحانی از شما، به‌عنوان یک و یک کارگزار دینی طراز اول کشور، انتظار می‌رود درباره‌ی افکار و اندیشه‌ها و شخصیت افراد، از هر گروهی که باشند، احتیاط بیش‌تری به ‌خرج بدهید! 🔸از شما انتظار می‌رود به جای بسنده کردن به گزارش روزنامه‌ نگارانی که بسیاری از آنان فاقد دانش حرفه‌ای هستند و حتّی گاه نام و سمت سخنرانان را نیز اشتباه می‌نویسند، اصل سخنرانی سخنرانان را گوش کنید و سپس دریاره‌ی آنان قضاوت کنید! 🔸حضرت آیت‌الله سبحانی "احوط آن است که" شما به عنوان یک فقیه، دست‌کم برخی از آثار مکتوب سخنرانی را که قرار است در باب افکار و اعتقادات‌اش قضاوت کنید، مطالعه بفرمایید و آنگاه در باب اعتقادات و غیردینی او داوری کنید! 🔸مایه‌ی تأسف بسیار است که یک فقیه برجسته‌ی کشور بر اساس گزارش ناقص ، درباره‌ی یک سخنران و دستگاه اعتقادی او قضاوت کند! 🔸هم‌چنین "احوط آن است که" وقتی درباره‌ی موضوعی سخن می‌گویید که درباره‌ی آن دانش کافی ندارید، نخست اندکی درباره‌ی آن مطالعه نمایید تا دچار خطاهای فاحش نشوید و در قضاوت خود نسبت به دیگران جفا نکنید. 🔸حضرت آیت‌الله صرفاً محض اطّلاع شما عرض می‌کنم که وقتی از دین سخن می‌گوید، مراد او دین الاهی نیست بلکه مراد جامعه‌شناس، دین موجود و دین محقّق در است. وقتی جامعه‌شناس دین به نقد می‌پردازد، نقد او متوجه دین الاهی نیست بلکه متوجه و معطوف به دین موجود و دینداری‌های موجود است. 🔸نقد بنده به حاکم بر افکار و اذهان و حاکم بر احساسات و عواطف و بدن‌های ایرانیان (فرهنگی که دین موجود نیز بخشی از آن را تشکیل می‌دهد)، از این منظر بوده است نه دینی که در عرضه کرده است. در خود سخنرانی اجمالاً به این تمایز اشاره شده است. 🔸آیا _پیامبر ،نیازهای طبیعی آدمیان را سرکوب می‌کرده است؟ بنده معتقداَم (البته نه به خاطر خوش‌آیند شما) که اسلام پیامبر چنین نبوده است. برعکس، بارها در محافل گوناگون عرض کرده‌ام که اسلام از معدود ادیانی است که آدمیان را به رسمیّت شناخته است. در کتاب "مشرکی در خانواده‌ی پیامبر" کوشیده‌ام نشان دهم که عشق را می‌شناخته و آن را به ‌رسمیت شناخته و چه بسا خود نیز عاشق شده است. اما آیا فرهنگ موجود در ایران نیازهای جنسی و غیرجنسی ایرانیان را به‌رسمیت می‌شناسد؟ آیا فرهنگ مسلط در جامعه‌ی ما عشق را به ‌رسمیت می‌شناسد و آن را حرمت می‌نهد؟ پاسخ بنده آشکارا منفی است. از نظر من مسلط موجود در جامعه‌ی ما فرهنگی سرکوب‌گرانه است و آدمی را به انقیاد می‌کشد و از انسان‌های متوسّط می‌خواهد مثل فرزانه‌گان و اولیای خدا زند‌گی کنند. 🔸از نظر من چنین فرهنگی ضد انسانی است. فرهنگی که نیازها و احوال طبیعی بشر را به‌رسمیت نمی‌شناسد و این نیازها را سرکوب می‌کند یا دائماً به تعویق می‌اندازد، و از مردمان معمولی و متوسط می‌خواهد مثل زاهدان و فرزانه‌گان و اولیای خدا زند‌گی کنند و از همین ابتدا بدون طی تدریجی رشد اخلاقی و تعالی معنوی، نیازهای طبیعی خود را نادیده بگیرند و زاهدانه زیست کنند، فرهنگی ضدانسانی و ضداخلاقی است. 👇ادامه دارد... 📌: 💠 https://eitaa.com/fekrat_net