♦️تأملی دیگر درباره 🔷دکتر سید مجید کمالی، استاد دانشگاه آزاد اسلامی و پژوهشگر فلسفه 🔸آیا کرونا می‌تواند یک «پدیدار» باشد، به معنایی که در پدیدارشناسی از آن سراغ داریم؟ 🔸به ظاهر، هر چیزی می‌تواند در مقامِ پدیدار، متعلقِ پدیدارشناسی باشد و محدودیتی در این باره در کار نیست. 🔸کرونا خود را از طریقِ ظهوراتش در بدنِ اشخاصِ مبتلا می‌نمایاند و این‌گونه، می‌باید که ذاتش را از طریقِ این ظهوراتِ پراکنده در تن‌های متکثر ترسیم کند. با این‌حال، هنوز ذاتش را در پنهان، نگه داشته و ذهنِ حساب‌گرِ دانشمندان و ویروس‌شناسان را از ذاتِ خود دور نگاه داشته؛ گویی راهِ تصرفِ دیگری بر خود را بسته. 🔸سوژه ناتوان می‌نماید از تعیینِ ذاتش. پس، آیا کرونا همچون امری متعالی است که محیط بر اذهانِ مشروط آدمیان است یا حقیقتی است که در تحولاتی تاریخمند خود را سرانجام آشکار می‌کند، و از همین روست که هنوز فراچنگ نمی‌آید. یا شاید طورِ دیگری باشد: یعنی، کرونا اساسا فاقد ذات است، و از همین‌رو، وجه پدیداری ندارد. 🔸اگر این طور باشد، ظهوراتی که از او سراغ داریم، در واقع، پدیدارهای او نیستند. او از ما نمی‌گریزد چون امری متعالی ست یا اینکه تاریخی بر او نگذشته؛ بلکه او از ما می‌گریزد چون واقعیتی بازنمودین نیست، متعلقِ هیچ آگاهی‌ای نیست و در عین حال، مقوله شهودی هم نیست. بر این اساس، آیا می‌توانیم بگوییم که کرونا اصلا وجود ندارد؟ 🔸روشن است که کرونا منشأ یک بیماریِ فراگیر است که جانِ آدمیان را تهدید می‌کند. پس کرونا هست! این نوعِ از هستی، انگار بی‌سابقه است؛ وابسته به نوعِ نوینی از آدمی است. 🔸نوعی از انسان که شاید در سپیدمانِ ایجادش هستیم. این نوعِ نوین، امراضِ خاصِ به خودش را مطالبه می‌کند، حتی اطلاقِ عنوانِ بیماری بر این حالتِ نوبنیاد شاید بی‌ربط باشد. 🔸کرونا تنها نشان از گذر آدمی از وضعیتِ معهود و متعارفش به وضعیت یا ناوضعیتِ دیگری است که هنوز تن به صورت‌بندیِ مفهومی نمی‌دهد. این ناتوانی را حتی نمی‌توان به وضعیتِ نیست انگارانه مان نسبت داد. وضعیتِ نیست انگارانه هنوز در انتظارِ ظهورِ ارزش‌های دیگریست یا دست‌کم امکانِ بودنِ ارزش‌هایی دیگر را منتفی نمی‌کند. ناوضعیتِ کرونا، قبل از هر چیز، به تن وابسته است، او بیشتر از آنکه در پیِ ارزش دیگری باشد، به تنِ دیگری می‌اندیشد. 🔸این درحالی است که‌ تنِ متعارف با همه ارزش‌هایش، وابسته به سوژه، ساحتِ تکنیکی و نیست انگاریِ مقتضی‌اش است. 🔸کرونا نشانه اضمحلال این منطقِ زبانیِ تکنیکی است بی‌آنکه لزوما منطق و ارزشِ تازه‌ای بیافریند. به بیانی پارادوکسیکال این را هم می‌افزایم که کرونا گرچه هستیِ ناپدیدارِ بی‌سابقه‌ای دارد، و از سوژه می‌گریزد، هستی‌اش خود برخاسته از سوژه مدرن است؛ همان سوژه‌ای که بنیاد منطقِ تکنیکیِ سیاره‌ای را گذاشته و 'چین عالم' را برپا داشته. کرونا در مقامِ چیزی ناپدیدار، ما را به اندیشه‌ای رادیکال فرامی‌خواند. 📌 کانال فکرت: 🆔https://eitaa.com/fekrat_net https://eitaa.com/fekrat_net/446