💠عدم تنافی به نزد محبوب: 🔹عموما گمان میشود که صبر با شکایت در تنافی است؛ اما امر به عکس آن است. صبر در مصیبت و بلا نه به معنای حبس الشکوی عن الله، بلکه به معنای حبس الشکوی عن غیر الله و بث الشکوی الی الله، میباشد. به بیان دوم:نه تنها صبر با شکایت به پیشگاه حق لایزال و لم یزل، منافاتی ندارد و ممدوح است؛ بلکه عدم اظهار آن به درگاه حق متعال مذموم میباشد. لکن صبر با اظهار مصیبت و بردنِ شکایت نزد غیر حق متعال_یعنی خلق خدا_، در تنافی و ناصحیح است. عن صلی الله علیه و آله و سلم: حَدَّثَنَا أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ فِی حَدِیثٍ مَرْفُوعٍ إِلَی النَّبِیِّ ص قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِیلُ ع إِلَی النَّبِیِّ ص فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَرْسَلَنِی إِلَیْکَ بِهَدِیَّةٍ لَمْ یُعْطِهَا أَحَداً قَبْلَکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص قُلْتُ وَ مَا هِیَ قَالَ الصَّبْرُ وَ ... قَالَ قُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ فَمَا تَفْسِیرُ الصَّبْرِ قَالَ تَصْبِرُ فِی الضَّرَّاءِ کَمَا تَصْبِرُ فِی السَّرَّاءِ وَ فِی الْفَاقَةِ کَمَا تَصْبِرُ فِی الْغِنَاءِ وَ فِی الْبَلَاءِ کَمَا تَصْبِرُ فِی الْعَافِیَةِ فَلَا یَشْکُو حَالَهُ عِنْدَ الْمَخْلُوقِ [فی بعض النسخ:فلا یشکو خالقه عند المخلوق] بِمَا یُصِیبُهُ مِنَ الْبَلَاءِ..._الخ. : شکایت به حق تعالی و اظهار جزع در درگاه قدس او با صبر منافات ندارد، چنانچه حضرت ایوب عرض شکری به حق نمود:((أني مسني الشيطان بنصب وعذاب))، با آنکه حق تعالی او را مدح فرماید بقوله:((إنا وجدناه صابر نعم العبد إنه أؤاب))... از سیره انبیای عظام و حضرات ائمه معصومین - صلوات الله علیهم اجمعین - نیز چنان ظاهر می شود که با آنکه مقامات آنها بالاتر از [مقام] صبر [و] رضا و تسلیم بوده، مع ذلک هیچ گاه از دعا و عجز و تضرع در درگاه معبود خودداری نمی کردند، و عرض حاجات خود را به حضرت حق تعالی می نمودند و این مخالف با مقامات روحانيه نیست؛ بلکه تذکر حق وانس و خلوت با محبوب و اظهار عبودیت و ذلت در پیشگاه عظمت کامل مطلق، غایت آمال عارفين و نتیجه سلوک سالکین است. : و یحسن إظهار التجلّد للعدی و یقبح غیر العجز عند أحبّه : فليس الصبر حبس النفس عن الشكوى إلى الله في رفع البلاء أو دفعه وإنما الصبر حبس النفس عن الشكوى إلى غير الله والركون إلى ذلك الغير. : و المراد بِ((الشکوی)) الشکایة إلی غیر الحق، لأن الشکوی إلي الله في باب الصبر محمودة؛ ألا تری أيّوب (علیه السلام) کیف شکی إلی ربّه بقوله:((أنّي مسّنيَ الشّيطانُ بنُصبٍ و عذابٍ)) [۴۱/۳۸] مع أنّ الله تعالی مدحه بقوله:((إنّا وجدناه صابرا نّعم العبد إنّه أوّاب))..._الخ. : بل عدم الدعاء بکشف الضر مذموم عند اهل الطریقة؛ لأنه کالمقاومة مع الله و دعوی التحمل بمشاقة... . الشكاية إلى الغير يستلزم الإعراض عن الله وعدم الرضا أيضا بأحكامه، وذلك يستلزم ادعاء العبد بالعلم بالأولوية، وكلها مذمومة. والشكاية إلى الله تستلزم إظهار العجز والمسكنة والافتقار إلى الله، وإظهار أن الحق قادر على إزالة موجبات الشكوى، وكلها محمودة. 📋نکته: شکایت و درد را به پیشگاه قادر علی الاطلاق، از سَر عجز و ناتوانی بردن غیر از طلبکاری است. 💢دفترچه مجازي في الحکمة 🌐 felhekmat.blog.ir 💢کانال فِي الحِکمَة 🆔 @felhekmat