💥 اسارت یا تسلط: نبردی در قلمرو احساسات
در گذرگاه پر پیچ و خم زندگی، نغمههای متفاوتی از قلب انسانها به گوش میرسد. گاه نغمهای خوش از امید و عشق، و گاه نغمهای غمبار از کینه و حسادت. این تناقضات، داستان همیشگی تنازع میان اسارت و تسلط در قلمرو احساسات انسان است.
برخی با گامهایی استوار و لبخندی بر لب، از میان سختیها عبور میکنند. گویی نوری از امید در قلبشان شعلهور است که تاریکی گذشته و آتش کینه را به عقب میراند. اما در مقابل، عدهای دیگر در زندان تاریکی احساسات خود اسیرند و دیوارهای کینه، نور عشق را در قلبشان خاموش کرده است.
گروهی با عزمی راسخ، با چالشها روبرو میشوند و در هر قدم، پرچم امید را بلندتر میکنند. اما در سوی دیگر، تاریکی افکار سیاه، برخی را در چنگال خود گرفتار کرده و در زندان حساسیتها و جدالها رها کرده است.
کسانی هستند که کرامت خود را چون گوهر گرانبهایی حفظ میکنند و با صلابت و پایداری در مسیر خود گام برمیدارند. اما در مقابل، عدهای در گرداب لغو و مسائل پوچ غرق میشوند و جز آشفتگی و پراکندگی، ثمرهای از آن نمیبرند.
زندگی، صحنه انتخابی همیشگی است. انتخاب بین اسارت در تاریکی احساسات و تسلط بر آنها. انسان با گشودن دریچه قلب خود به روی نور و عشق، از بار سنگین گذشته و تاریکی رها میشود و با گامهایی استوار به سوی آیندهای روشن رهسپار میگردد. اما آن که در زندان احساسات سیاه خود گرفتار میماند، طعم تلخ زندگی بدون نور امید و گرمای عشق را خواهد چشید.
حکمت علوی
در این میان، حکمت نهفته در کلام امام علی (ع) نوری بر تاریکی این تنازع میتاباند. ایشان میفرمایند: "حَقُود را برادری نیست" و "حَقُود را مَودّتی نیست". حقد، زهر کینهای است که روابط انسانی را فاسد و قلبها را تیره میکند. گویی آتش افسار گسیختهای که در قلب حقود شعلهور میشود، مجال محبت و برادری را از بین میبرد.
داستان غمبار جدایی و انزوا، نغمهای است که از قلبهای اسیر در تاریکی احساسات به گوش میرسد. اما در این تاریکی مطلق، نور امید هرگز خاموش نمیشود. در هر گوشه از زندگی، جرقهای از انسانیت شعلهور است که منتظر قطرات محبت و کرامت است تا شکوفه دهد و ثمر امید و وفاق را به ارمغان بیاورد.