فلسفه تابع وحی
وجود اشتراک لفظی است یا معنوی؟ یا هیچکدام؟- استاد مفیدی
شما بچه را در نظر بگیرید اول احساس گرسنگی می کند بعد شیر خورد سیر شد، یادش است که گرسنه بودم حالا سیر شدم.در حافظه اش عدم خاص را می یابد. پس عدم خاص را می یابیم. دیروز قابی را دیده بود الان نیست می گوید الان می یابم که دیروز بود الان نیست. ما ادراکاتی داریم که مقابل ندارد، همه هم داریم. با کمک گرفتن از مفاهیم مقابل آن را احضار می کنیم. حالا چرا از یکی از این مقابل ها استفاده می کنیم؟ مقصود درک حصولی است فقط. س: استدلال اینکه فقط فقط با تقابل می فهمیم؟ ج: خوداین بحث خودش مقدمه بود . متقابلی که ظهور کرده به تقابل ظهور کرده، شما می گویید اثبات کن محال است که غیر از این نیست. این مطلب اضافی می خواهد. اثبات این است که وقتی چیزی همه جا هست هیچ کجا با فقد ان مواجه نمی شود، قوه دراکه اش نمی تواند ان را تبدیل کند. ظهور یعنی تعین، مفهوم یعنی حد، تا می گویید تعین و حد، یعنی تقابل. ذهن ما به جای توصیف کند، چیزی را که مقابل ندارد، به تناسب، نه تناسب نفس الامری بلکه تناسب اولویت .. مثال ساده اش: سفره نان درش نیست، بعد می گویید عدم نان هست. هست یعنی عدم هست؟ توصیف کردید، نبود را به بودن. در عین حال می گویید نه اینکه عدم هست بلکه واقعیت دارد. چرا از لفظ عدم استفاده نکردم، واقعیت نبود به وجود توصیف نمی شود. کدام یک از این دو وجود و عدم اولویت دارده برای این معنا؟ عدم. لذا مفاهیم اشاره ای بدون اشتراک لفظی و معنوی کار می کند.