💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 4️⃣1️⃣ 🌐 علی وجهٍ کلی (2) 🏷 متن نهایه: فإذا بحثنا هذا النوع من البحث أمكننا أن نستنتج به أن كذا موجود و كذا ليس بموجود و لكن البحث عن الجزئيات خارج من وسعنا على أن البرهان لا يجري في الجزئي بما هو متغير زائل.و لذلك بعينه ننعطف في هذا النوع من البحث إلى البحث عن حال الموجود على وجه كلي فنستعلم به أحوال الموجود المطلق بما أنه كلي ❇️ توضیح قید علی وجهٍ کلی و اینکه در فلسفه از جزئیات بحث نمی شود 1️⃣ راه اول: جزئی نه کاسب است نه مکتسب (در پست قبل گذشت) 2️⃣ راه دوم: کلی بودن مقدمات به معنای کلی باب برهان 🔺 همانطوری که در ضرورت که یکی از شروط برهان است منظور این نیست که باید جهت قضایا ضروریه باشد بلکه حتی قضیه ممکنه نیز می‌تواند بالضروره باشد یعنی امکان همیشه برای او هست، مثلا الانسان ممکن الکتابه بالضروره؛ (در واقع ضرورت باب برهان به این معنا است که ضروری الصدق باشد) در مورد قید کلیت نیز باید گفت، کلیت به معنایی که در سور قضایا می‌گویند کلیٌ نیست، که به معنای جمیع افراد است؛ بلکه کلی به معنایی است که قضایای جزئیه (موجبه و سالبه) را نیز می‌گیرد و حتی قضیه «القمر منخسف در فلان ساعت» نیز کلی است! این کلیت مثل کلیت جهت قضایا است نه کلیت سور قضایا. ➖ آدرس ها برای مراجعه: برهان شفا ص 123 و 135 / بصائر نصیریه هم ص 167 / برهان علامه طباطبایی رسائل سبعه ص 29 و 35 🔺«علامه در کتاب رسائل سبعه در بخش برهان می‌گویند قضیه‌ای که در برهان استفاده می‌شود قضیه عرفیه عامه است.» 🔺کلیت در سور قضایا فقط کلیت افرادی است، کلی احوالی و ازمانی مطرح نیست. 🔺کلی باب برهان باید هر سه را داشته باشد، لذا قضیه جزئیه هم می‌تواند کلی باب برهان باشد به این معنا که کل همان بعض افراد را در تمام ازمان و احوال شامل بشود. 🔺کل افراد و کل ازمان و اولی بودن سه شرط کلی باب برهان است. کل افراد هم یعنی کل افراد ولو جزئیه باشد! ولی کل افراد آن جزیئه را بگیرد. 🔺شخصیه با همان کل ازمان رد می‌شود. در برهان ضرورت و حتمیت می‌خواهیم و ضرورت و حتمیت از دل شخص در نمی‌آید. 🔺 کلیت در باب قیاس در مقابل جزئیه است یعنی مثلا موجبه کلیه در مقابل موجبه جزئیه است. 🔺در کلی باب برهان کلی به معنای کلی باب قیاس را لازم نداریم ولو جزئیه هم باشد می‌تواند مصداق کلی باب برهان باشد. هر آنچه که وصف به موضوع می‌شود را می‌گیرد. حتی کل زمان مطلق را نیز نیاز نداریم در کلی باب برهان ولو وقتٌ‌ما باشد هم کافی است، لذا در مورد قمر که در فلان ساعت منخسف است نیز می‌گوییم کلی است! 📝 و أما هاهنا فإن المقول على الكل معناه أن كل واحد مما يوصف بالموضوع، و في كل زمان يوصف به- لا في كل زمان مطلقا- فإنه موصوف بالمحمول أو مسلوب عنه المحمول. الشفاء(المنطق)، البرهان، ص: 123 ➖ رجوع کنید به اشارات ص 296 / برهان شفا ص 170 تا 173 🔺در واقع اگر مطلب جزئی باشد برهان جزئی نیز می‌توانیم به کار ببریم هر چند که در شرافت به برهانی که کلی در آن به کار برده نمی‌رسد. همانطور که برهان سالب در شرافت به برهان موجب نمی‌رسد. 🔺اصل داستان این است که موقعی که محمول به موضوع می‌خورد کل زمان و کل احوال آن را بگیرد، اگر کل احوال آن را نگرفت آن شیء متغیر فاسد است! و نمی‌توانیم یقین پیدا کنیم. 🔺در واقع کلی در اینجا قابلیت صدق بر کثیرین است نه اینکه حتماً مصداق ها در خارج کثیرین باشند، 📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac