eitaa logo
موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
3.7هزار دنبال‌کننده
967 عکس
54 ویدیو
48 فایل
─━━━━━━ا﷽ا━━━━━━─ ⭕️موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی (فتوت) 💢با مدیریت حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح شیروانی 📍قم، میدان سپاه، بلوار شهید اخلاقی، پلاک۱۲ 📩درگاه ارتباطی و تبادل: @Admin_fotovat 🔺نشر مطالب همراه با آدرس
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💠 ☑️ عرفان اسلامي از نگاه امام خميني (ره) 💢بخش 2️⃣1️⃣ (بخش پایانی) 📝 پرسش و پاسخ حضار (بخش 5) ☑️ سلوك عرفاني حضرت امام 🏷 سؤال: آيا امام عرفان عملي هم مي‌دانستند؟ مقام معظم رهبري در جمع اعضاي هيئت مديره مجمع عالي حكمت از امام نقل كردند كه افسوس داشت كه از ميرزا جواد ملكي استفاده نكرد، اين را توضيح دهيد؟ ✅ پاسخ: من در شرح كتاب مصباح الهدايه در حاشيه مباحث مقدمه اين را آوردم. افسوسي كه حضرت امام داشت در دوره‌اي است كه ادبيات مي‌خواند. چون ميرزاجواد ملكي متوفاي 1304 است. وفات مرحوم ميرزاجواد ملكي موقعي است كه امام چهار سال است كه به قم آمده و در اين ايام مشغول ادبيات و ديگر علوم سطح مشغول بود و افسوس امام اين است كه چرا اين چهار سال را درك نكردم. بعدها يعني سال 1307 جناب آقاي شاه‌آبادي آمدند و از ايشان استفاده كردند. افسوس ايشان از اين است به لحاظ عملي كه نتوانسته دستور ويژه بگيرد؛ ولي خود حضرت امام داراي سلوك است. 🔺خيلي خلاصه عرض مي‌كنم، سبك سلوكي حضرت امام برآمده از معرفت عرفان نظري ايشان است. شيوه‌اي است كه ما از اينها به راه‌هاي ميان‌بر تعبير مي‌كنيم. كسي كه حتي عرفان نظري نخوانده، كار عملي مي‌كند كه شيوه‌اي دارد. راه‌هاي ميان‌بر چيست؟ حضرت امام از استادش، آقاي شاه‌آبادي نقل مي‌كند كسي كه عرفان نظري مي‌خواند مثل كسي است كه در درون دريا داخل شيشه‌اي قرار گرفته، فقط بايد تلنگري بزند و شيشه بشكند تا وصل شود؛ يعني فاصله او تا حقيقت به لحاظ عملي و سلوكي، اندك است و راه‌هاي ميان‌بر دارد. كسي كه عرفان نظري خوانده باشد فقط با انديشه موجود در «فَأَينَمَا تُوَلُّواْ فَثَمَّ وَجْهُ اللّهِ» مي‌تواند سلوك كند. امام بيانش اين است گرچه اين علوم حصولي حتي علم عرفان نظري حجاب است ولي بايد براي رسيدن به حقيقت وارد اين حجاب شد و با مجاهده قلبي خرق حجاب كرد و به حقيقت رسيد. 🔺حضرت امام تكنيك‌هاي سلوكي ويژه دارند. حضرت امام، اينها را داشتند و در آثارشان و عمل ايشان هم منعكس شده است. ما در بيانات حضرت امام بعد از انقلاب هم ديديم كه براي خودش توضيحي دارد؛ بلي سبك سلوكي ديگران را ايشان نداشت؛ اما اين سبك ويژه خود را اتفاقاً داشت و صاحب باطن و سلوك عملي نيز بود. 🔹 همايش «عرفان اسلامي از نگاه امام خميني؛ بنيادها و دستاوردها» 7/3/94 (برگزار کننده: مجمع عالی حکمت شعبه مشهد) 🔚 به پایان رسید بحمدالله —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 1️⃣ نقطه شروع فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/1935 💢بخش 2️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2003 💢بخش 3️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2051 💢بخش 4️⃣ شهود عقلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2104 💢بخش 5️⃣ شهود عقلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2155 💢بخش 6️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2185 💢بخش 7️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2203 💢بخش 8️⃣ واقع بما هو واقع (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2243 💢بخش 9️⃣ واقع بما هو واقع (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2333 💢بخش 🔟 واقع بما هو واقع (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2404 💢بخش 1️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2456 💢بخش 2️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (5) https://eitaa.com/fvtt_ir/2487 💢بخش 3️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2536 💢بخش 4️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2576 ⏳ ادامه دارد ... —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 2️⃣1️⃣ 🌐 واقع بما هو واقع (5) ❇️اطلاق مقسمي موجود بما هو موجود 🏷 أن الفلسفة أعم العلوم جميعا لأن موضوعها أعم الموضوعات و هو الموجود الشامل لكل شي‏ء. 🔺 در ذيل اين عبارت، محشي بزرگوار سخني دارند كه از آن بدست مي‌آيد ايشان به اطلاق قسمي موضوع فلسفه معتقدند. 🔺اساسا برخي معتقدند اطلاق موضوع فلسفه، «اطلاق قسمي» است؛ زيرا در مورد آن گفته مي‌شود: «من دون اين يقيد بقيد و من دون ان يصير رياضيا او طبيعيا». به بياني ديگر، موضوع فلسفه مقيد به اطلاق است، بنابراين داراي اطلاق قسمي است 🔺اينان قيدهاي مذكور را احترازي و تأسيسي معنا مي‌كنند. اگر قيد احترازي باشد، بايد حتما موضوع را مقيد كند. محشي بزرگوار بر اين مطلب استدلالي هم ارائه فرموده‌اند: اگر موضوع فلسفه داراي اطلاق مقسمي باشد، تمام مسائل علوم ديگر، مسائل علم فلسفه خواهند بود. 🔹نخست بايد ديد كه منظور از اطلاق مقسمي و قسمي در اين بحث چيست گفته شد كه موضوع فلسفه، موجود بما هو موجود است و اگر هم سخن از مفهوم موجود است، ازآن‌رو است كه اين مفهوم حاكي از حقايق و موجودات خارجي است. اطلاق قسمي و مقسمي، در دو مقام قابل بحث است: خارج و مفهوم. گاه منظور از اطلاق قسمي و مقسمي، اطلاق خارجي است. موجود خارجي گاه بشرط شيء است و گاه بشرط‌لا و گاه لابشرط. اما گاه منظور از اطلاق، اطلاق مفهوم است، ازآن‌جهت كه حاكي ار مصداق است. منظور از اطلاق موجود، گاه اطلاق مفهوم وجود است، ازآن‌جهت كه حاكي از خارج است. 🔺 موجود مطلق به اطلاق مقسمي خارجي، موجود نامتناهي است كه حتي قيد اشتراك و اطلاق را هم ندارد و فوق سريان است. موجود مطلق به اطلاق قسمي خارجي، حقيقت واحد مشترك ميان موجودات است و ساري در همه است، و همه‌جا را گرفته است و با تمام موجودات خاص بشرط شيء، جمع مي‌شود؛ كه گاه از آن به نفس رحماني تعبير مي‌شود. 🔺 در بحث حاضر، دربارة مفهوم موجود، ازآن‌جهت كه حاكي از حقايق خارجي است، سخن مي‌گوييم؛ يعني اطلاق، وصف مفهوم موجود است، ازآن‌جهت كه حاكي است، نه وصف حقيقت خارجي موجود. در اين حال، منظور از موجود مطلق به اطلاق مقسمي، هر چيزي است كه عنوان «موجود» بر آن صادق باشد، چه موجود بي‌قيد و نامحدود باشد، چه موجود محدود. در اين مقام، در آغاز فلسفه قرار داريم و هنوز دربارة اينكه مصاديق واقعي موجود در خارج داراي چه انحائي است، سخن نگفته‌ايم. درحقيقت منظور از اينكه موجود مطلق موضوع فلسفه است، اين است كه موضوع فلسفه مقيد به انحائي ويژه از موجود نيست، بنابراين
دربارة تمام موجودات مي‌توان از منظر فلسفي، بحث كرد
. در فلسفه از تمام مصاديق موجود، چه موجود نامحدود و نامتناهي باشد، چه موجود محدود و چه موجود داراي حقيقت واحد سرياني، مي‌توان بحث كرد. 🔺بنابراين مقصود اين است كه تمام انحاء موجودات مصداق موضوع فلسفه هستند، چه در عالم خارج، يك موجود واحد نامتناهي تحقق داشته باشد (مطابق نظرية وحدت شخصيه)، و چه موجودات متباين خارجي تحقق داشته باشند. به بياني ديگر، بحث فلسفي از آغاز مخصوص نحوه يا انحاء خاصي از موجودات نيست. البته ممكن است در پي بحث‌هاي فلسفي، به اين نتيجه برسيم كه اصلا موجود نامتناهي تحقق ندارد، و يا اينكه جز موجود نامتناهي در هستي تحقق ندارد. ممكن است به اين نتيجه برسيم كه موجود اصيل، ماهيت است، و ممكن است دريابيم كه وجود اصيل است. بنابراين اكنون در فضاي آغاز علم فلسفه و تعيين دايرة موضوع آن هستيم، نه تعيين تكليف دربارة مسائل فلسفه. موضوع فلسفه، مطلق از انحاء تحقق است، بنابراين هم موجود نامحدود را شامل است و هم موجود محدود را، هم موجود واحد را شامل است و هم موجود كثير را و ... . به همين سبب است كه علامه تعبير كردند موضوع فلسفه شامل همة موجودات است. 🔺اما مطلق به اطلاق قسمي، يعني مطلقي كه مقيد به قيد اطلاق است. اگر موضوع فلسفه چنين باشد، شامل موجودات مقيد نخواهد بود. در اين صورت فلسفه فقط مي‌تواند دربارة موجود داراي اطلاق بحث كند، كه يا موجود نامحدود است و يا موجود داراي حقيقت واحد سرياني، اما موجودات محدود از دايرة بررسي‌هاي فلسفه بيرون خواهند افتاد. نيز در اين صورت، موضوع فلسفه شامل تمام موجودات نخواهد بود. 🔺اكنون روشن است كه موضوع فلسفه بايد مطلق به اطلاق مقسمي در نظر گرفته شود. بنابراين هم فلسفة اصالت ماهوي، مانند حكمت اشراق، فلسفه است و هم فلسفة اصالت وجودي. چه معتقد شويم موجودات، حقايق متباين هستند و چه به تشكيك وجود معتقد شويم و چه به وحدت شخصية وجود اعتقاد پيدا كنيم، همة اينها جزو فلسفه خواهند بود. موضوع فلسفه از اول آزاد از اين قيدها است. نتيجة بحث‌هاي فلسفي است كه نظريه‌اي دربارة انحاء تقرر خارجي بدست مي‌دهد. 📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 1️⃣ نقطه شروع فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/1935 💢بخش 2️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2003 💢بخش 3️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2051 💢بخش 4️⃣ شهود عقلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2104 💢بخش 5️⃣ شهود عقلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2155 💢بخش 6️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2185 💢بخش 7️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2203 💢بخش 8️⃣ واقع بما هو واقع (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2243 💢بخش 9️⃣ واقع بما هو واقع (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2333 💢بخش 🔟 واقع بما هو واقع (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2404 💢بخش 1️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2456 💢بخش 2️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (5) https://eitaa.com/fvtt_ir/2487 💢بخش 3️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2536 💢بخش 4️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2576 💢بخش 5️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2625 💢بخش 6️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2647 ⏳ ادامه دارد ... —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 3️⃣1️⃣ 🌐 علی وجهٍ کلی (1) 🏷 متن نهایه: فإذا بحثنا هذا النوع من البحث أمكننا أن نستنتج به أن كذا موجود و كذا ليس بموجود و لكن البحث عن الجزئيات خارج من وسعنا على أن البرهان لا يجري في الجزئي بما هو متغير زائل.و لذلك بعينه ننعطف في هذا النوع من البحث إلى البحث عن حال الموجود على وجه كلي فنستعلم به أحوال الموجود المطلق بما أنه كلي ❇️ توضیح قید علی وجهٍ کلی و اینکه در فلسفه از جزئیات بحث نمی شود 🔺دو دلیل برای عدم بحث از جزئیات در فلسفه می‌آورد 1. جزئی قابل احصاء نیست. از وسع ما خارج است. 2. جزئی متغیر زائل است. در جزئی برهان راه ندارد. 🔹منظور از جزئی چیست؟ 1. منظور قضیه جزئیه نیست. (جزیئه در مقابل کلیه که در سور قضایا می‌گویند) 2. منظور قضیه شخصیه است. 1️⃣ راه اول: جزئی نه کاسب است نه مکتسب 🔺جزئی نه کاسب است نه مکتسب، کاسب یعنی او بیاید اعطا نتیجه‌ای کند اعطاء یک امر دیگری کند؛ مکتسب نیست یعنی هیچ گاه جزئی هم از دل یک قیاس به دست نمی‌دهد. 🔺کاسب نیست: از جزئی نمی‌شود نتیجه‌ای گرفت؛ ده بار هم ببینی می‌خندد نمی‌توانی نتیجه خندان بودن را بگیری. و نمی‌توان خندان بودن غیر زید را نتیجه گرفت. 🔺مکتسب نیست: هیچگاه از دل قضایا قضیه شخصیه به دست نمی‌آید. ممکن است موجبه جزئیه یا سالبه جزئیه به دست بیاید ولی شخصیه به دست نمی‌آید. 🔺قضیه شخصیه در هیچ یک از علوم برهانی به کار نمی‌رود و حتی بحث فلسفه هم نیست. 🔺این کاسب و مکتسب را ما روی قیاس مطرح کردیم اگر در حد و تعریف ببرید باید عبارت را تغییر بدهید. 🔺در قضیه شخصیه ما آن را با حس می‌یابیم و نمی‌دانیم مبرر آن چیست، لذا قابل تغییر است و فی حد ذاته فساد پذیر است و نمی‌شود گفت الا و لابد اینچنین است؛ اما اگر علت را دانستیم از فضای شخصیه خارج می‌شود و به کلی باب برهان وارد می‌شود. 🔺موقعی که بعض الانسان گفته می‌شود به جزئی بما هو کلی نگاه شده است. 🔺نه تنها از جزئی نمی‌شود جزئی نتیجه گرفت بلکه حتی از کلی نیز نمی‌توان یک جزئی (به معنای شخصی) نتیجه گرفت. 2️⃣ راه دوم: کلی بودن مقدمات به معنای کلی باب برهان (در پست بعد خواهد آمد) 📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 1️⃣ نقطه شروع فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/1935 💢بخش 2️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2003 💢بخش 3️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2051 💢بخش 4️⃣ شهود عقلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2104 💢بخش 5️⃣ شهود عقلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2155 💢بخش 6️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2185 💢بخش 7️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2203 💢بخش 8️⃣ واقع بما هو واقع (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2243 💢بخش 9️⃣ واقع بما هو واقع (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2333 💢بخش 🔟 واقع بما هو واقع (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2404 💢بخش 1️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2456 💢بخش 2️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (5) https://eitaa.com/fvtt_ir/2487 💢بخش 3️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2536 💢بخش 4️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2576 💢بخش 5️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2625 💢بخش 6️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2647 ⏳ ادامه دارد ... —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 4️⃣1️⃣ 🌐 علی وجهٍ کلی (2) 🏷 متن نهایه: فإذا بحثنا هذا النوع من البحث أمكننا أن نستنتج به أن كذا موجود و كذا ليس بموجود و لكن البحث عن الجزئيات خارج من وسعنا على أن البرهان لا يجري في الجزئي بما هو متغير زائل.و لذلك بعينه ننعطف في هذا النوع من البحث إلى البحث عن حال الموجود على وجه كلي فنستعلم به أحوال الموجود المطلق بما أنه كلي ❇️ توضیح قید علی وجهٍ کلی و اینکه در فلسفه از جزئیات بحث نمی شود 1️⃣ راه اول: جزئی نه کاسب است نه مکتسب (در پست قبل گذشت) 2️⃣ راه دوم: کلی بودن مقدمات به معنای کلی باب برهان 🔺 همانطوری که در ضرورت که یکی از شروط برهان است منظور این نیست که باید جهت قضایا ضروریه باشد بلکه حتی قضیه ممکنه نیز می‌تواند بالضروره باشد یعنی امکان همیشه برای او هست، مثلا الانسان ممکن الکتابه بالضروره؛ (در واقع ضرورت باب برهان به این معنا است که ضروری الصدق باشد) در مورد قید کلیت نیز باید گفت، کلیت به معنایی که در سور قضایا می‌گویند کلیٌ نیست، که به معنای جمیع افراد است؛ بلکه کلی به معنایی است که قضایای جزئیه (موجبه و سالبه) را نیز می‌گیرد و حتی قضیه «القمر منخسف در فلان ساعت» نیز کلی است! این کلیت مثل کلیت جهت قضایا است نه کلیت سور قضایا. ➖ آدرس ها برای مراجعه: برهان شفا ص 123 و 135 / بصائر نصیریه هم ص 167 / برهان علامه طباطبایی رسائل سبعه ص 29 و 35 🔺«علامه در کتاب رسائل سبعه در بخش برهان می‌گویند قضیه‌ای که در برهان استفاده می‌شود قضیه عرفیه عامه است.» 🔺کلیت در سور قضایا فقط کلیت افرادی است، کلی احوالی و ازمانی مطرح نیست. 🔺کلی باب برهان باید هر سه را داشته باشد، لذا قضیه جزئیه هم می‌تواند کلی باب برهان باشد به این معنا که کل همان بعض افراد را در تمام ازمان و احوال شامل بشود. 🔺کل افراد و کل ازمان و اولی بودن سه شرط کلی باب برهان است. کل افراد هم یعنی کل افراد ولو جزئیه باشد! ولی کل افراد آن جزیئه را بگیرد. 🔺شخصیه با همان کل ازمان رد می‌شود. در برهان ضرورت و حتمیت می‌خواهیم و ضرورت و حتمیت از دل شخص در نمی‌آید. 🔺 کلیت در باب قیاس در مقابل جزئیه است یعنی مثلا موجبه کلیه در مقابل موجبه جزئیه است. 🔺در کلی باب برهان کلی به معنای کلی باب قیاس را لازم نداریم ولو جزئیه هم باشد می‌تواند مصداق کلی باب برهان باشد. هر آنچه که وصف به موضوع می‌شود را می‌گیرد. حتی کل زمان مطلق را نیز نیاز نداریم در کلی باب برهان ولو وقتٌ‌ما باشد هم کافی است، لذا در مورد قمر که در فلان ساعت منخسف است نیز می‌گوییم کلی است! 📝 و أما هاهنا فإن المقول على الكل معناه أن كل واحد مما يوصف بالموضوع، و في كل زمان يوصف به- لا في كل زمان مطلقا- فإنه موصوف بالمحمول أو مسلوب عنه المحمول. الشفاء(المنطق)، البرهان، ص: 123 ➖ رجوع کنید به اشارات ص 296 / برهان شفا ص 170 تا 173 🔺در واقع اگر مطلب جزئی باشد برهان جزئی نیز می‌توانیم به کار ببریم هر چند که در شرافت به برهانی که کلی در آن به کار برده نمی‌رسد. همانطور که برهان سالب در شرافت به برهان موجب نمی‌رسد. 🔺اصل داستان این است که موقعی که محمول به موضوع می‌خورد کل زمان و کل احوال آن را بگیرد، اگر کل احوال آن را نگرفت آن شیء متغیر فاسد است! و نمی‌توانیم یقین پیدا کنیم. 🔺در واقع کلی در اینجا قابلیت صدق بر کثیرین است نه اینکه حتماً مصداق ها در خارج کثیرین باشند، 📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 1️⃣ نقطه شروع فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/1935 💢بخش 2️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2003 💢بخش 3️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2051 💢بخش 4️⃣ شهود عقلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2104 💢بخش 5️⃣ شهود عقلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2155 💢بخش 6️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2185 💢بخش 7️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2203 💢بخش 8️⃣ واقع بما هو واقع (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2243 💢بخش 9️⃣ واقع بما هو واقع (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2333 💢بخش 🔟 واقع بما هو واقع (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2404 💢بخش 1️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2456 💢بخش 2️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (5) https://eitaa.com/fvtt_ir/2487 💢بخش 3️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2536 💢بخش 4️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2576 💢بخش 5️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2625 💢بخش 6️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2647 ⏳ ادامه دارد ... —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 5️⃣1️⃣ 🌐 علی وجهٍ کلی (3) ❇️ توضیح قید علی وجهٍ کلی و اینکه در فلسفه از جزئیات بحث نمی شود (در دو یادداشت گذاشته بحث شده است) ❇️ دلیل شرافت برهان کلی بر جزئی 🔺جناب ارسطو در تعلیم هفت دلیل آورد که کلی برتر از جزئی است، بوعلی 7 دلیل را در برهان شفا (از ص 239) می آورد و در پایان (ص 242) می گوید فقط باید توجه کرد اینها که ایشان گفته است بعضی را فقط برای باب برهان نگفته است، یعنی این هفت دلیل همه آن جدی نیست بعد دو دلیل را می پسندد و خودش آورده است و الذی یجب ان یسقی الیه من جمله هذه الحجج 🔺برهان 1: علم به کلی علم به جزئی است بالقوه ولی علم به جزئی هیچ گاه به عنوان جزئی لازمه آن کلیت هیچ چیز نیست [برهان 1:] هو أن العلم بالكلي علم بالقوة بالجزئي، و مبدأ للبرهان على الجزئي. و أما العلم بالجزئي فليس فيه البتة علم بالكلي. فإن من علم أن كل مثلث فزواياه كذا، فما أسهل أن يعرف أن متساوي الساقين كذلك. و من علم أن متساوي الساقين كذلك فلا يعلم من ذلك وحده البتة أن كل مثلث كذلك. و مثل هذا ما قيل إن البحث باللم يحوج إلى العلم الكلي. 🔺[برهان 2:] و أيضا فإن الكلي معقول، و العلم الحقيقي للعقل. و أما الجزئي فمحسوس و المحسوس من جهة ما هو محسوس لا علم به [علم حقیقی هم حاصل نمی شود.] و لا برهان عليه [یعنی نتیجه برهان قرار نمی گیرد].» برهان شفاء ص 242 🌐 یقین غیر علی الاطلاق در براهین جزئی! 🔺یکی از بدیهیات ست که گفتیم بدیهی هستند، متواترات است، مگر متواترات قضیه شخصیه نیستند؟ پس چرا می گوییم یقینی هستند؟ همه رفتند مکه را دیدند و من می گویم بله شهری به نام ملکه وجود دارد گفتند و ما هم بر حسب تواتر رسیدیم که بله این شهر به خصوصه وجود دارد این یک قضیه شخصیه است. 🔺همچنین محسوسات به حس نیز شخصی هستند. 🔺باید بین یقین علی الاطلاق و یقین غیر علی الاطلاق فرق قائل شد. یقین علی الاطلاق شش شرط دارد ولی یقین غیر اطلاق احتیاج بر برخی از این شرایط ندارد. در یقین علی الاطلاق یعنی می خواهند بگویند من علم دارم این هست و الا و لابد چنین است و اصلا هم تغییر ناپذیر است. مثلا من وقتی می گویم خدا موجود است در هیچ فرضی و در هیچ وقتی نمی شود این را حذف کرد، ولی این می شود یقین علی الاطلاق که به تعبیری ان گونه است که اصلا هیچ گاه زوال پذیر نیست، اصلا قابلیت زوال ندارد ولی یقین علی غیر الاطلاق می خورد به قضایا شخصیه و قضایای وجودیه یعنی اینکه من ببنیم هست بالفعل الان این گونه هست قضایای وجودیه که حتی ضرورت آن به همین موقعی است که الان این حال را دارد. زید جالس است و یقین هم دارم که جالس است و دارم مشاهده می کنم؛ اما اگر منظور شما این است که ضرروت دارد به گونه ای که حتی قابل برداشتن به هیچ نحو در هیچ موطن و در هیچ وقتی نیست نه چنین چیزی نیست زید جالس قابل تغییر است. این بحث را فارابی در منطقیات ص352 350 و ص 268 آورده است؛ جناب فارابی می خواهد بگوید اگر یقین می خواهید حتی شخصیه هم یقین دارد اما یقین علی غیر اطلاق. 🔺فارابی شروطی برای یقین علی الاطلاق ذکر می کند: 1. اعتقاد به گزاره 2. صادق 3. اعتقاد به صدق شرط 4. خلاف این اعتقاد من در خارج محال است. 5. لحظه ای نمی شود پیدا کرد که این گزاره ثابت نباشد. 6. ان یکون ماحصل من هذا حصل لا بالعرض بل بالذات که یقین علی غیر الاطلاق شرط پنجم و ششم را ندارد. 🔺در قضایای شخصیه هم که می گوییم برهان راه ندارد اگر از راه علت به آن قضیه برسیم دیگر شخصی نیست و حالت کلی پیدا کرده است. اگر خوب بخواهیم نگاه کنیم حکم رفته است سر کلی که این جزئی یکی از افراد آن هست این شخص یکی از افراد آن هست. مثلا عقل اول را شما می روید و از راه علت آن و از طریق قاعده الواحد می رسید این با وجود اینکه یک مصداق بیشتر ندارد، ولی چون از راه سبب رفتیم اصلا جزئی حساب نمی شود. 🔺اینجا به راحتی این بحث که بعضی ها فکر می کنند بحث واجب تعالی و عقول و مفارقات جزو جزئیات است، حل می شود؛ در حالی که با همین توضیحی که عرض شد این ها جزو کلیات هستند. درست است که واجب شخص واحد است ولی ذات واجب محل بحث است. حتی اثبات واحد بودن واجب هم بحث جزئی نیست و بحث کلی است، چون چون ذات واجب را اثبات کردیم و از ذات واجب رسیدیم به وحدت. 🔺پس برخی از اموری را که ما شخصی حساب می کنیم، شخصی نیست؛ مثال شمس و قمر قبلا گذشت. 📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 1️⃣ نقطه شروع فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/1935 💢بخش 2️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2003 💢بخش 3️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2051 💢بخش 4️⃣ شهود عقلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2104 💢بخش 5️⃣ شهود عقلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2155 💢بخش 6️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2185 💢بخش 7️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2203 💢بخش 8️⃣ واقع بما هو واقع (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2243 💢بخش 9️⃣ واقع بما هو واقع (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2333 💢بخش 🔟 واقع بما هو واقع (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2404 💢بخش 1️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2456 💢بخش 2️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (5) https://eitaa.com/fvtt_ir/2487 💢بخش 3️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2536 💢بخش 4️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2576 💢بخش 5️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2625 💢بخش 6️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2647 ⏳ ادامه دارد ... —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 6️⃣1️⃣ 🌐 علی وجهٍ کلی (4) ❇️ جزئی بما هو کلی 🔺 مسئله دیگر در بحث توضیح علی وجه کلی ادبیاتی است به نام جزئی بما هو جزئی و جزئی بما هو کلی. جزئی بما هو جزئی یعنی شخص از آن جهت که شخص است. ولی در جزئی بما هو کلی درست است که داریم به شخص نگاه می کنیم ولی به لحاظ کلی مد نظرمان است، مثلا زید را بما هو انسان مد نظر داریم. 🔺قضیه شخصیه که می گوییم برهان در آن جاری نمی شود همین جزئی بما هو جزئی است. 🔺این همانی است که در بحث های آقایان تعبیر می کنند علم بالعرض بالجزئی پیدا می کنیم. 🔺مثلا در مورد این درخت خاص وجود او اصیل است یا ماهیت او؟ می گوییم وجود او. می گویند مگر شما نگفتید در فلسفه از جزئی بحث نمی کنیم،؟ می گوییم این جا دیگر جزئی بما هو کلی مد نظر است نه بما هو جزئی. در واقع آن قاعده کلی که آنجا به دست آمد در مورد این جزئی پیاده اش کردیم. ❇️برهان در جزئی نیست، منظور نتیجه است نه مقدمات 🔺اینکه می گوییم کلی آیا فقط مقدمات باید کلی باشند یا نتیجه هم باید کلی باشد؟ 🔺آنچه که می گویند لا برهان علی الجزئی عمدتا به نتیجه و مطلوب نظر دارند. اینجا که علامه می گوید لا یجری البرهان فی الجزئی بما هو متغیر زائل لا یجری یعنی با برهان نمی توانیم جزئی بما هو متغیر و زائل را ثابت کنیم. 🔺الان اصلا صحبت مقدمه نیست. صحبت نتیجه است که اگر شما راه برهان را طی کنید هیچ گاه نمی تواند به جزئی بما هو جزئی (شخصی) برسد. 🔺چون محل نزاع روشن نیست وقتی می گوییم لا یجری البرهان فی الجرئی می گویند الان ما بالحس یک مقدمه در برهان قرار دادیم، در حالی که محل نزاع این بحث مقدمه نیست بلکه نتیجه است. 🔺مقدمه می تواند جزئی باشد شخصی باشد و یقینی هم باشد الان که می گویند مقدمه فعلا اجازه بدهید بدون هیچ قید بگویم بعدا می گویم چه قید هایی باید به آن بخورد. البته این زمانی است که مقدمه بالحس (ظاهر یا باطن) یافته شده باشد؛ ولی اگر مقدمه توسط عقل یافته شده باشد عقل ذات می یابد لذا اگر یافت نباید بگوییم جزئی بما هو جزئی این دیگر از جزئی بما هو جزئی در می آید، و به جزئی بما هو ذات و جزئی بما هو کلی می رسد. حتی وهم که همان عقل ساقط است هم ذات می بیند ولی ذات جزئی؛ به عبارتی معنا می بیند به خلاف حس که صورت می بیند و تا صحبت معنی شد می شود ذات. 🔺حالا اگر با مبنای شهود عقلی برویم، در همه شهودات حسی عقل می آید و شهود می کند لذا جزئی بما هو جزئی نمی بیند بلکه جزئی بما هو کلی می بیند. 🔺شهود عارفان نیز از همین سنخ شهود است لذا نباید گفت که شخصی است! شهود از سنخ معانی است نه صور. لذا شهودهای معنوی و کشف های معنوی که دارند جزئی نیست. اصلا با خدا هم ارتباط بر قرار می کند واحد بالشخص است اما شخصی بما هو معنی؛ وقتی گفتید بما هو معنی یعنی بما هو ذات. شهود صوری را الان جزو کار قرار ندام، محل بحث شهود صوری جدا است شهود معنوی الان محل بحث ما است. 🔺در شهود عقلی ذات یافت می شود. ولو می گوییم رفتیم در این شخص درخت، درخت را گرفتم یا در این شخص انسان، انسان را گرفتیم؛ ولی در این شخص هم بالاخره ذات هست، تا ذات را یافتی از سنخ معنا است و حالت معقول پیدا می کند و معقول هم کلی است. به تعبیر دیگر این جزئی را بما هو کلی یافتیم نه بما هو جزئی. 📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac