eitaa logo
موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی
3.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
67 ویدیو
49 فایل
─━━━━━━ا﷽ا━━━━━━─ ⭕️موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی (فتوت) 💢با مدیریت حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح شیروانی 📍قم، میدان سپاه، بلوار شهید اخلاقی، پلاک۱۲ 📩درگاه ارتباطی و تبادل: @Admin_fotovat 🔺نشر مطالب همراه با آدرس
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 💠 1️⃣ معرفی فلسفۀ فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/2526 2️⃣ دسته بندی مباحث فلسفۀ فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/2572 3️⃣ معیار بداهت تصوری در باب مفاهیم بدیهی https://eitaa.com/fvtt_ir/2600 4️⃣ معیار بداهت مفاهیم از دیدگاه فیلسوفان مسلمان (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2622 5️⃣ معیار بداهت مفاهیم از دیدگاه فیلسوفان مسلمان (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2644 6️⃣ معیار بداهت مفاهیم از دیدگاه فیلسوفان مسلمان (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2735 ⏳ ادامه دارد ... 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 💢بخش 5️⃣ 🌐معیار بداهت مفاهیم از دیدگاه فیلسوفان مسلمان 🔘 دیدگاه خواجه نصیرالدین طوسی 🔺محقق طوسی در اساس الاقتباس معیاری ترکیبی برای بداهت مطرح کرده است: بدیهی آن است که یا صریحاً از حس ( ظاهر و باطن ) به دست آید یا صریحاً از عقل. بنابراین دیدگاه او آمیزه ای ازدیدگاه مشائیان و شیخ اشراق است. 🔘 تفاوت بدیهی عقلی محض و بدیهی حسی 🔺 وی تفاوت این دو، یعنی بدیهی عقلی محض و بدیهی محسوس را در کلی بودن یکی و جزئی بودن دیگری نمی داند. 🔘مشکلی که خواجه با آن روبه رو است 🔺مفاهیمی مانند سفیدی و گرسنگی، که از راه حس ظاهر یا باطن به دست می آیند، از سویی برای کلی شدن نیازمند طی کردن فرایندی هستند که به فرایند اکتساب نظری شبیه است و از سوی دیگر خواجه می خواهد آنها را بدیهی قلمداد کند. 🔺محقق طوسی می داند که برای تحصیل مفاهیم کلیِ سفیدی یا گرسنگی ، می باید مفاهیم جزئی آنها را به طور مکرر از راه حس یافت و روندی شبیه استقرا را پیمود تا مفاهیم کلی آنها کسب شود. طبیعی است که در این فرایند نوعی اکتسابِ شبیه استقرا باید انجام شود. 🔘پاسخ خواجه 🔺پاسخ خواجه این است که پس از آنکه مفهوم کلی سفیدی یا گرسنگی در عقل تقرر یافت، عقل می یابد که تصوری روشن از آن نزد خود دارد و برای تصور آن، محتاج تصور دیگری نیست. 🔺وضوح مفهوم کلی، در وضوح مفهوم در مرحلۀ حسی ریشه دارد. عقل پیش از پیمودن فرایند اکتساب این مفهوم کلی، پس از آنکه روندی اکتسابی شبیه استقرا را از سرگذرانده و این صورت کلی در عقل استقرار یافته است، هنگامی که به این صورت کلی می نگرد، آن را نیازمند صورت و تصوری دیگر نمی بیند؛ زیرا این مفاهیم از راه حس با پیمودن مراحل کلی شدن، برای عقل آشکار گشته اند. این همان سببی است که باعث می شود این دسته از مفاهیم بدیهی را مفاهیم محسوس به حس ظاهر یا حس باطن بنامیم، گرچه این مفاهیمِ بدیهی، مفاهیمی کلی اند. 🔘پاسخ استاد یزدان پناه به پاسخ خواجه 🔺به اعتقاد ما، حتی مفاهیم فلسفی مانند وجود، وجوب و امکان نیز با شهود عقلی درک می شوند، و مشهود عقلی نیز به محسوسات و مشاهدات مُلحَق است. از این رو تفاوتی میان بدیهی عقلی محض و محسوسات باقی نمی ماند. 🔺وی مقام اجمال و مقام تفصیل را در هم آمیخته است. مشکل این است که در مقام اجمال مفاهیم کلی محسوس، مانند سفیدی و گرسنگی، نزد عقل به شکل بدیهی درک شده اند؛ اما در مقام تفصیل، تصور این مفاهیم نزد عقل نیازمند تصورات دیگر است. ازاین رو این تصورات، کسبی و نظری اند، نه بدیهی. 📚 منبع: کتاب تأملاتی در فلسفه‌ی فلسفه‌ی اسلامی ص 32_37 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 1️⃣ نقطه شروع فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/1935 💢بخش 2️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2003 💢بخش 3️⃣ بداهت واقعیت بیرون از خود (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2051 💢بخش 4️⃣ شهود عقلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2104 💢بخش 5️⃣ شهود عقلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2155 💢بخش 6️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2185 💢بخش 7️⃣ نگاه پیشینی به فلسفه (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2203 💢بخش 8️⃣ واقع بما هو واقع (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2243 💢بخش 9️⃣ واقع بما هو واقع (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2333 💢بخش 🔟 واقع بما هو واقع (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2404 💢بخش 1️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2456 💢بخش 2️⃣1️⃣ واقع بما هو واقع (5) https://eitaa.com/fvtt_ir/2487 💢بخش 3️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2536 💢بخش 4️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (2) https://eitaa.com/fvtt_ir/2576 💢بخش 5️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (3) https://eitaa.com/fvtt_ir/2625 💢بخش 6️⃣1️⃣ علی وجهٍ کلی (4) https://eitaa.com/fvtt_ir/2647 ⏳ ادامه دارد ... —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 ☑️ بریده هایی از کلاس 💢بخش 6️⃣1️⃣ 🌐 علی وجهٍ کلی (4) ❇️ جزئی بما هو کلی 🔺 مسئله دیگر در بحث توضیح علی وجه کلی ادبیاتی است به نام جزئی بما هو جزئی و جزئی بما هو کلی. جزئی بما هو جزئی یعنی شخص از آن جهت که شخص است. ولی در جزئی بما هو کلی درست است که داریم به شخص نگاه می کنیم ولی به لحاظ کلی مد نظرمان است، مثلا زید را بما هو انسان مد نظر داریم. 🔺قضیه شخصیه که می گوییم برهان در آن جاری نمی شود همین جزئی بما هو جزئی است. 🔺این همانی است که در بحث های آقایان تعبیر می کنند علم بالعرض بالجزئی پیدا می کنیم. 🔺مثلا در مورد این درخت خاص وجود او اصیل است یا ماهیت او؟ می گوییم وجود او. می گویند مگر شما نگفتید در فلسفه از جزئی بحث نمی کنیم،؟ می گوییم این جا دیگر جزئی بما هو کلی مد نظر است نه بما هو جزئی. در واقع آن قاعده کلی که آنجا به دست آمد در مورد این جزئی پیاده اش کردیم. ❇️برهان در جزئی نیست، منظور نتیجه است نه مقدمات 🔺اینکه می گوییم کلی آیا فقط مقدمات باید کلی باشند یا نتیجه هم باید کلی باشد؟ 🔺آنچه که می گویند لا برهان علی الجزئی عمدتا به نتیجه و مطلوب نظر دارند. اینجا که علامه می گوید لا یجری البرهان فی الجزئی بما هو متغیر زائل لا یجری یعنی با برهان نمی توانیم جزئی بما هو متغیر و زائل را ثابت کنیم. 🔺الان اصلا صحبت مقدمه نیست. صحبت نتیجه است که اگر شما راه برهان را طی کنید هیچ گاه نمی تواند به جزئی بما هو جزئی (شخصی) برسد. 🔺چون محل نزاع روشن نیست وقتی می گوییم لا یجری البرهان فی الجرئی می گویند الان ما بالحس یک مقدمه در برهان قرار دادیم، در حالی که محل نزاع این بحث مقدمه نیست بلکه نتیجه است. 🔺مقدمه می تواند جزئی باشد شخصی باشد و یقینی هم باشد الان که می گویند مقدمه فعلا اجازه بدهید بدون هیچ قید بگویم بعدا می گویم چه قید هایی باید به آن بخورد. البته این زمانی است که مقدمه بالحس (ظاهر یا باطن) یافته شده باشد؛ ولی اگر مقدمه توسط عقل یافته شده باشد عقل ذات می یابد لذا اگر یافت نباید بگوییم جزئی بما هو جزئی این دیگر از جزئی بما هو جزئی در می آید، و به جزئی بما هو ذات و جزئی بما هو کلی می رسد. حتی وهم که همان عقل ساقط است هم ذات می بیند ولی ذات جزئی؛ به عبارتی معنا می بیند به خلاف حس که صورت می بیند و تا صحبت معنی شد می شود ذات. 🔺حالا اگر با مبنای شهود عقلی برویم، در همه شهودات حسی عقل می آید و شهود می کند لذا جزئی بما هو جزئی نمی بیند بلکه جزئی بما هو کلی می بیند. 🔺شهود عارفان نیز از همین سنخ شهود است لذا نباید گفت که شخصی است! شهود از سنخ معانی است نه صور. لذا شهودهای معنوی و کشف های معنوی که دارند جزئی نیست. اصلا با خدا هم ارتباط بر قرار می کند واحد بالشخص است اما شخصی بما هو معنی؛ وقتی گفتید بما هو معنی یعنی بما هو ذات. شهود صوری را الان جزو کار قرار ندام، محل بحث شهود صوری جدا است شهود معنوی الان محل بحث ما است. 🔺در شهود عقلی ذات یافت می شود. ولو می گوییم رفتیم در این شخص درخت، درخت را گرفتم یا در این شخص انسان، انسان را گرفتیم؛ ولی در این شخص هم بالاخره ذات هست، تا ذات را یافتی از سنخ معنا است و حالت معقول پیدا می کند و معقول هم کلی است. به تعبیر دیگر این جزئی را بما هو کلی یافتیم نه بما هو جزئی. 📚 منبع: درس خارج نهایه - سال اول - 1393-1392 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 💠 1️⃣ معرفی محتوای کتاب https://eitaa.com/fvtt_ir/2466 2️⃣ معنای لغوی تصوف https://eitaa.com/fvtt_ir/2492 3️⃣ معنای اصطلاحی تصوف https://eitaa.com/fvtt_ir/2541 4️⃣ معنای اصطلاحی عرفان https://eitaa.com/fvtt_ir/2582 5️⃣ عرفان عملی و نظری https://eitaa.com/fvtt_ir/2603 6️⃣ عرفان عملی https://eitaa.com/fvtt_ir/2628 7️⃣ عرفان نظری https://eitaa.com/fvtt_ir/2655 8️⃣ محورهای اساسی در عرفان نظری https://eitaa.com/fvtt_ir/2688 9️⃣ امکان دستیابی به معارف شهودی https://eitaa.com/fvtt_ir/2704 🔟 هماهنگی عرفان با عقل و دین https://eitaa.com/fvtt_ir/2718 1️⃣1️⃣ تأثیرات عرفان عملی و نظری بر یکدیگر https://eitaa.com/fvtt_ir/2755 2️⃣1️⃣ هویت اسلامیِ عرفان اسلامی (1) https://eitaa.com/fvtt_ir/2813 ⏳ ادامه دارد ... —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💠 💢بخش 7️⃣ 🌐 عرفان نظری 🔺پس از آنکه سالک منازل عرفانی را پشت سر گذارده، در ساحت قدس قدم می‌گذارد و به مقام فنا و بالاتر از آن، بقای پس از فنا می‌رسد، مشاهدات و مکاشفاتی به او روی می‌آورد و در پی آن، معرفتی از سر شهود و حضور، نسبت به حقایق نظام هستی پیدا می‌‌کند که این معرفت‌های برآمده از شهود، بنیاد و حقیقت عرفان نظری می‌باشند. 🔺بنابراین، عرفان نظری، علمی حصولی است که از حقایقِ دریافت شده به‌وسیلۀ شهود حکایت می‌کند. 🔺به بیان دیگر، همچنان‌که عارفان تجارب خویش را در پیمودن منازل سلوک به رشتۀ تحریر درآورده، علم عرفان عملی را پدید آوردند، با تحریر معارف برآمده از شهودِ حقایق، برای قافلۀ بشری ارمغانی بس گران‌قدر عرضه داشتند که علم عرفان نظری نام دارد. 📚 منبع: کتاب آشنایی با مجموعه عرفان اسلامی ص 51_52 —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 1️⃣ دانش تاریخ فلسفه https://eitaa.com/fvtt_ir/2499 2️⃣ سنتهای فلسفی پیش از اسلام / فلسفه هندی پیش از اسلام https://eitaa.com/fvtt_ir/2556 3️⃣ ویژگیهای فلسفۀ هندی https://eitaa.com/fvtt_ir/2585 4️⃣ آشنایی مسلمانان با فلسفۀ هندی https://eitaa.com/fvtt_ir/2631 5️⃣ فلسفه در چین پیش از اسلام https://eitaa.com/fvtt_ir/2664 6️⃣ عدم تأثیر فلسفۀ چینی در شکل گیری فلسفۀ اسلامی https://eitaa.com/fvtt_ir/2697 7️⃣ فلسفه در سنت ایرانی پیش از اسلام https://eitaa.com/fvtt_ir/2707 ⏳ ادامه دارد ... 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
💠 💢بخش 5️⃣ 🌐 فلسفه در چین پیش از اسلام 🔘 دوره های اصلی فلسفۀ چینی 🔺 تاریخ تفکر در چین سابقه ای دیرینه دارد؛ اما آغاز دوران فلسفه های منظم و مدون چین را قرن ششم پیش از میلاد می دانند. بیش از 25 قرن از حیات فلسفی چین می گذرد و این مدت را به چهار دوره تقسیم می کنند: 1)دورۀ باستان، از قرن ششم تا 221 پیش از میلاد؛ 2)دورۀ میانه، از 221 پیش از میلاد تا 960 میلادی؛ 3)دورۀ جدید، از 960 تا 1900 میلادی که دوران سیطرۀ بلامنازع مکتب نو کنفوسیوسی بود؛ 3)دورۀ معاصر، از 1912 به بعد که مکتب نو کنفوسیوسی در چالش با فلسفۀ غربی رو به زوال نهاد و به ویژه در اواسط قرن بیستم با ظهور مارکسیسم ناتوان شد. 1️⃣دورۀ باستان 🔺 در این دوره صد مکتب که شامل کشاورزان، سیاسیان، سران نظامی و دیگر متفکران مستقل می شد، با یکدیگر رقابت می کردند و وجه اشتراک و دغدغۀ اصلی آنان انسان بود 🔘مکتب کنفوسیوسی 🔺 کنفوسیوس انسان برتر را انسان آرمانی در برابر اشراف زاده معرفی کرد و آن را به انسانی خردمند، خیرخواه و شجاع که محرک او به جای سود و منفعت، راستی و عدالت است و « راه» (دائو) را می آموزد و به انسانها عشق می ورزد، تعریف کرد. 🔺کنفوسیوس و پیروان او در پی جامعه ای بودن که به خوبی سامان یافته باشد و مردان با فضیلت آن را اداره کنند، اما اختلاف دربارۀ نیک سرشتی و بد سرشتی فرد انسان در بین پیروان کنفوسیوس موجب پیشنهاد دو راه مختلف برای دستیابی، به این هدف شد. 🔺آنکه به نیک سرشتی انسان باور داشت پیشنهاد می کرد اگر حاکم، اندیشه های صرفاً انسانی خود را در ادارۀ حکومت به کار اندازد، آن هدف تأمین می شود و معتقد به بدسرشتی انسان می گفت چون انسانها سرشتی بد دارند لازم است حاکم با اِعمال قوانین و اجرای برنامه های هدایتگرانه، مردم و جامعه را به سامان کند. 🔘مکتب دائویی 🔺مکتب کنفوسیوس، دائو یا راه را نظامی از حقایق اخلاقی و تبلور « آسمان» می دانست؛ اما مکتب دائویی آن را عبارت از خود طبیعت می شمرد. لائوزه (متولد قرن ششم پیش از میلاد) که بنیان گذار این مکتب است، «راه» را با «آسمان» یکی گرفت و گفت « راه» ازلی، خود انگیخته، بی نام و توصیف ناپذیر است؛ هم سرآغاز همۀ اشیاء است و هم اشیاء مسیر خود را در آن می پیمایند. 🔺با اینکه مکتب دائو متعالی تر از مکتب کنفوسیوس است، دغدغۀ اصلی آن مانند کنفوسیوس، انسان است. 🔘مکتب مووی 🔺مکتب مووی که مو زه ( 468_376ق.م) آن را بنیان نهاد، اعتراض و واکنشی بود بر ضد بسیاری از تعلیمات و آموزه های مکتب کنفوسیوس. مهم ترین اختلاف آن دو به نظریۀ محبت عام مووی و نظریۀ محبت ذومراتب کنفوسیوسی باز می گردد. در مکتب کنفوسیوس سفارش شده بود که فرد در عین لزوم محبت به همۀ افراد، باید محبت ویژه ای به والدین خود نشان دهد تا از این رهگذار روابط خانوادگی باقی بماند؛ اما مو زه تأکید می کرد که مردم باید والدین دیگران را مانند والدین خود دوست بدارند و نباید بین آنان فرق نهاد. 🔘منطقیها 🔺دغدغۀ اصلی این مکتب بحث از عناوین و واقعیات است و از این رو تنها مکتبی بود که از مسائل متافیزیکی مانند وجود، نسبیت، فضا، زمان، کیفیت، فعلیت و علل بحث می کرد. 🔘مکتب یین _ یانگ 🔺دیدگاه اصلی مکتب یین _ یانگ، قول به دو قوۀ کیهانی است: یکی «یین» که منفی، منفعل و ضعیف است و دیگری «یانگ» که مثبت، فاعل، قوی و یکپارچه است و همه چیز از تأثیر متقابل این دو پدیدآید. نظریۀ «یین و یانگ» پیوسته و قرین با نظریۀ « پنج عنصر» فلز، چوب، آب ، آتش و زمین است. 🔺این مکتب بیش از هر مکتب دیگری آموزه های اخلاقی و اجتماعی چینی را بر شالوده ای جهان شناختی استوار کرد و بر جنبه های مختلف حیات و فرهنگ چینی تأثیر گذاشت. 🔘مکتب قانون گرایی 🔺 مکتب قانون گرایی دیدگاههای فلسفی قابل اعتنایی ندارد. هدف اصلی این مکتب تمرکز قدرت در حاکم بود. این مکتب پذیرفت که سرشت انسان شر است و ارزشهای اخلاقی در برابر منافع عینی اعتباری ندارد. پیروان این مکتب بر شمول همگانی قانون تأکید ورزیدند و از این رو، نادانسته به برابری همه انسانها تن دادند. 📚 منبع: کتاب درآمدی بر تاریخ فلسفه اسلامی جمعی از نویسندگان : زیر نظر دکتر محمد فنایی اشکوری جلد 1 ص 97_102 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا