💠 💠 💢بخش 9️⃣ 🌐 معرفت شناسی در فلسفه مشا 🔘 عرض بودن صورت ذهنی جوهر 🔺 شبهه: از آنجا که علم به یک شیء، حصول صورت آن شیء در نفس است و این از سنخ کیفیت نفسانی و از قبیل عرض است، هرگاه انسان به یک جوهر عینی علم پیدا کند، صورت ذهنی آن جوهر در نفس انسان حاصل می شود و بدین ترتیب، این صورت علمی کیف نفسانی و عرض خواهد بود. اما از سوی دیگر، در علم به یک شیء، صورت و ماهیت آن شیء در نفس حاصل می شود؛ و برای آنکه علم، علم حقیقی و مطابق با واقع باشد، لازم است همان ماهیت عیناً در ذهن حاصل گردد. 🔺 برای آنکه علم به جوهر، علم حقیقی و مطابق با واقع باشد، لازم است ماهیت جوهری در نفس حاصل شود و بدین ترتیب، لازم می آید صورت علمی یک جوهر، هم عرض باشد و هم جوهر؛ درحالی که در احکام جوهر و عرض گفته شده محال است شیء واحد، هم جوهر باشد و هم عرض. 🔺 پاسخ ابن سینا: امتناع اجتماع جوهریت و عرضیت در شیء واحد، بدان معناست که ممکن نیست شیء واحدی در خارج، هم به نحو لا فی موضوع موجود گردد و هم به نحو فی موضوع. اما اگر شیئی در ذهن به نحو فی موضوع موجود گردد و ازاین رو عرض باشد، و همان شیء در خارج به نحو لا فی موضوع موجود گردد و از این رو جوهر باشد، اشکالی ندارد. 🔺 ابن سینا در اینجا بی آنکه از اصطلاحات حمل اوّلی و حمل شایع استفاده کند، به مفاد آنها اشاره کرده است. 🔘 علم حضوری 🔺 مشائیان علم حضوری را پذیرفته اند و علوم را منحصر در علم حصولی نمی دانند. 🔺 در سخنان فارابی و ابن سینا واژه علم حضوری و معادل های آن یافت نمی شود، ولی این دو فیلسوف به آنچه فیلسوفان بعدی آن را علم حضوری نامیده اند، توجه داشته اند. 🔘 دو مصداق علم حضوری نزد مشائیان: 1️⃣ علم به صورت های ادراکی 🔺 فارابی آنجا که درباره علم خدا به ذات خود و صور معقوله سخن گفته، آن را علم بدون وساطت صورت های ذهنی دانسته است. یعنی علم خدا به ذاتش، عین وجود اوست و علم خدا به صورت های معقوله نیز عین وجود همان صورت های علمیه است و بر وجود صورت های علمیه دیگر متوقف نیست. 🔺 فارابی علم بی واسطه و منهای صورت ذهنی را در انسان مطرح نکرده است. 🔘 نظر ابن سینا 🔺 ابن سینا مانند فارابی استدلال کرده که معقولیت صورت های علمی خدا چیزی جز وجود آنها نزد خدا نیست و آن را درباره صورت های ادراکی انسان نیز مطرح کرده است. 🔺 در هر ادراکی، خواه حسی، خواه خیالی و خواه عقلی، صورتی از شیء نزد نفس حاضر می شود و نفس به آن آگاه می گردد و از طریق آن به خود شیء آگاهی می یابد. اما آگاهی از صورت های ذهنی، آگاهی بی واسطه و مستقیم است و تعقل نفس به آن و ملاحظه آن صورت در نفس به وسیله صورت ذهنی دیگری انجام نمی گیرد. 2️⃣ علم به ذات 🔺 انسان ذات خود را بدون وساطت هیچ صورتی ادراکی می کند؛ چرا که ذات همواره نزد ذات حاضر است و هرگز از آن غافل نیست و برای آنکه ذات از خود آگاه شود، به چیزی نیاز ندارد. 🔺 ابن سینا از حضور ذات نزد ذات سخن گفته و به دنبال آن تصریح کرده است که علم ذات به ذات، همان وجود ذات است و هیچ تغایری در کار نیست. علم انسان به ذات خود، ممکن نیست از طریق حصول صورت باشد، بلکه لازم است علم انسان به ذات او، چیزی جز ذات او نباشد. 🔺 ابن سینا عنوانی برای این قسم از علم قرار نداده و آن را علم حضوری ننامیده است. 📚 منبع: کتاب حکمت مشاء ص 50_58 —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac