💠 💠 💢بخش 0️⃣4️⃣ 🌐 احکام ممکن 🔺 ممکن در وجود و عدم خود نیازمند علت ا ست. ممکن بالذات به اعتبار ذات خود ممکن است، ولی به سبب علت خود واجب بالغیر یا ممتنع بالغیر می شود. هر موجود ممکنی مرکب از وجود و ماهیت است و هیچ ممکنی بسیط نیست. آنچه سبب نیازمندی ممکن به علت است، امکان آن است نه حدوثش. 🔘 نیازمندی ممکن بالذات در وجود و عدم به علت 🔺 ممکن برای آنکه موجود یا معدوم شود، نیازمند علت است. تصور درست معنای ممکن، ما را به تصدیق به این قضیه می رساند و در واقع این قضیه بدیهی است، ولی در عین حال، فیلسوفان از باب تنبیه بر امر بدیهی بر این مطلب استدلال کردند. 🔺 منظور از اینکه علت عدم ممکن، عدم علت است، آن است که همین چیزی وجود نداشته باشد تا سبب وجود ممکن گردد کافی است که آن ممکن، معدوم باشد. 🔘 ملاک نیازمندی معلول به علت 🔺 در معلول چه ویژگی ای وجود دارد که سبب نیازمندی آن به علت شده است؟ فیلسوفان این مسئله را در واکنش به دیدگاه متکلمان در این زمینه مطرح کرده اند. در نظر آنها، کار علت احداث است و ملاک نیازمندی معلول به علت حدوث معلول است، ولی فیلسوفان بر آن اند که کار علت، ایجاد است و ملاک نیازمندی معلول به علت، امکانی ذاتی و وجوب غیری معلول است. فیلسوفان، نخست نشان می دهند کاری که از فاعل سرمی زند، ایجاد است، نه احداث. سپس در گام دوم نشان می دهند ویژگی ای که در وجود ممکن سبب وابستگی آن به علت می شود، امکان آن است، نه حدوث. 🔘 الشیء ما لم یجب لم یوجد 🔺 اگر ممکن الوجود به سمت وجود سوق داده شود و اولویت وجود پیدا کند، ولی همچنان احتمال عدم داشته باشد و وجود برایش ضرورت نیابد، موجود نمی شود. علتی که ممکن الوجود را ایجاد می کند، نخست آن را ایجاب می کند و به ضرورت می رساند، سپس موجود می کند. 🔺 استدلال: اگر وجود برای این شیء واجب نشده است و همچنان امکان عدم این شیء وجود دارد، چرا این شیء برای وجود متعیّن شده است و معدوم نیست؟ این پرسش فقط در یک صورت پایان می پذیرد و آن اینکه این شیء به وسیلۀ علت یا علل، واجب الوجود گردد و همۀ راه های عدم بر آ« بسته شود. 🔘 ضرورت بالقیاس معلول نسبت به علت 🔺 همان گونه که ممکن ضرورت غیر خود را از علت دریافت می کند و واجب بالغیر می شود، هنگامی که آن را با علت مقایسه می کنیم، ضرورت بالقیاس دارد. ضرورت بالغیر ممکن، ضرورتی است که از ناحیۀ غیر، یعنی علت دریافت می کند، ولی ضرورت بالقیاس معلول، ضرورتی است که هنگام مقایسۀ آن با علت فهمیده می شود. پس از مقایسه علت با معلول، اگر علت تامه وجود داشته باشد، وجود معلول در مقایسه با علت تامه ضروری است. همین طور اگر معلول وجود داشته باشد، وجود علت در مقایسه با معلول نیز ضروری است. بنابراین، ضرورت بالقیاس میان معلول و علت دوطرفه است، ولی ضرورت بالغیر معلول، یک طرفه است: وجود معلول ضروری است و این ضرورت را از ناحیۀ علت گرفته است. 🔘 ترکیب ممکن از وجود و ماهیت 🔺 یکی از احکام ممکن آن است که مرکب است و هیچ ممکنی بسیط حقیقی نیست. با توجه به اینکه ذات ممکن با وجود و عدم نسبت یکسان دارد، از این رو نه وجود است و نه عدم؛ در غیر این صورت، عین وجود یا عین عدم می بود؛ نه اینکه نسبت مساوی با آن دو داشته باشد. 🔺 ذات ممکن چیزی است که ممکن آن را خودش، ولی این ذات به وسیلۀ علت وجود یافته است. از این رو، وجود ممکن امری است که از ناحیه علت حاصل شده است. روشن است آنچه ممکن به اعتبار ذات دارد، غیر از آن چیزی است که به اعتبار علت آن را دارد؛ پس وجود ممکن غیر از ذات ممکن است. بنابراین، ممکن مرکب از دو حیثیت ذات (ماهیت) و وجود است. وصفِ ذات ماهیت امکان است و وصف وجود ممکن وجوب غیری است. پس هر ممکنی مرکب از ذات و امکانی ذاتی از یک سو، و وجود و وجوب غیری از سوی دیگر است: هر ممکنی زوجی ترکیبی است. 📚 منبع: کتاب حکمت مشاء ص 199_208 —---— 🇮🇷 مؤسسه فرهنگ و تمدن توحیدی 🔗http://eitaa.com/joinchat/1134034961Cd9295a37ac