🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
#شهدا🌱 بابک درباره مدافع حرم شدنش با شما صحبت کرده بود ؟ پاسخ پدر شهید 🔸زمزمه رفتن بابک به سوریه
🌱 از آخرین وداعتان با شهید برایمان بگویید. پاسخ پدر شهید 🔸امروز مرور آخرین روز رفتن بابک بی‌تابم می‌کند. روز آخر اعزام با عجله از بیرون به داخل خانه آمد و رفت طبقه بالا سمت اتاق خودش؛ اتاقی که پر بود از عکس شهدا . چند لحظه‌ای نگذشت که با عجله از اتاق خارج شد و سریع بیرون رفت. من در خانه بودم که از مادرش پرسیدم: بابک در دستانش چه داشت؟مادرش گفت: یک کوله‌پشتی. تا این را گفت: متوجه شدم که کارهای اعزامش ردیف شده است. به برادر و عموهایش زنگ زدم و آنها به خانه ما آمدند. بابک کوله‌پشتی را به دوستش داده و گفته بود: شما برو من خودم را می‌رسانم . برگشت خانه و میان مهمان‌ها نشست. آنها به بابک گفتند: بابک جان خواهش می‌کنیم نرو. گفت: من تصمیم خودم را گرفته‌ام. اگر نروم کی باید برود. من در گوشه‌ای نشسته و همه این توضیحاتش را می‌شنیدم . نه ایشان به خودش جرئت داد به من نزدیک شود و نه من به خودم جرئت دادم بروم و خداحافظی کنم. هر دو حرف‌های دلمان را نگفته می‌شنیدیم . به هم نگاه می‌کردیم اما نمی‌توانستیم با هم حرف بزنیم. برادرم گفت: برو با پدرت خداحافظی کن. گفت: عمو جان من داخل بروم ، بابایم بلند می‌شود صورتم را ببوسد که می‌ترسم همین باعث شود تا از من بخواهد که نروم.اگر ایشان به من بگوید نرو دیگر پاهایم نمی‌رود . 🥀 ️⃣ ✉️کانالے مخصوص دهه هفتادے تا دهه نودے ها✉️ √••• @G_IRANI ❤️