گنج پنهان
🔰داستان تصمیم سرنوشت ساز 🔸 ##قسمت_بیست_و_نه: #تصمیم_سرنوشت_ساز: به‌نظرم آرش یه چیز دیگه هم در مور
🔰داستان تصمیم سرنوشت ساز 🔸 : : دقیق تر به نوشته هام نگاه میکنم... درمورد خودشناسی به کجا رسیدم؟!! اینکه مهم ترین دارایی من، خودم هستم و کوچیک و بی ارزش نیستم... دنیای بزرگی درونمه...و استعدادها و قابلیت هایی دارم که نمیدونم وقتی بفهمم این استعدادهای درونم چه چیزایی هستن، خودمو هم میشناسم... درمورد استعدادهامم که چیزی نفهمیدم... فقط تو صحبتی که با آرش داشتم رسیدم به استعدادای اضافه... استعدادایی که وقتی خودمو با یه حیوون مقایسه کردم بهش رسیدم... عقل و شعور و سوال پرسیدن و فکر کردن... آخرین مطلبی هم که نوشتم اینه: این استعدادای اضافه نشون میده که هدف من با یه حیوون متفاوته... حالا مسئله رو هدفه... چیه اون هدف متفاوت ما با حیوونا...؟ یاد برنامه دیشب میفتم... بدموقع تموم شد!! شاید.... الان اِدامش بده... گرچه، اون برنامه شب بود و الان روزه... اما تنها راهی که فعلا به ذهنم میرسه همینه میشینم رو کاناپه، کنار بالشی که آرش رو فنر در رفته گذاشته... شبکه هارو بالا پایین میکنم یه فیلم توجهمو جلب میکنه... صداشو زیاد میکنم... زن و شوهری در حال صحبت در رابطه با اتفاقی که براشون افتاده هستن که نمیدونم چیه... تا اینکه مرد به زنش میگه: یه مرد بدون خونوادش زنده نیست و برای حفظش هر کاری میکنه... جمله تو ذهنم تکرار میشه... «یه مرد بدون خونوادش زنده نیست و برای حفظش هر کاری میکنه» حفظ خونواده، هدف یک مردِ.. یعنی... این همون هدفیه که دنبالش بودم؟!! حفظ خونواده؟!! 💢 ادامه دارد... https://eitaa.com/ganj_penhan