صاحبدلى،
براى اقامه نماز به مسجدى رفت
نمازگزاران همه او را شناختند؛
پس از او خواستند که پس از نماز،
بر منبر رود و پند گوید.
صاحب دل پذیرفت که جماعت را پندی دهد…
🔹نماز جماعت تمام شد،
چشم ها همه به سوى او بود.
مرد صاحب دل برخاست و
بر پله نخست منبر نشست.
بسم الله گفت و خدا و رسولش را ستود،
آن گاه خطاب به جماعت گفت :
🔸مردم!
هرکس از شما که مى داند امروز تا شب خواهد زیست و نخواهد مرد، برخیزد!
کسى برنخاست !
گفت :
حالا هرکس از شما که خود را آماده مرگ کرده است، برخیزد!
🔹باز کسى برنخاست !!!
گفت :
شگفتا از شما که به ماندن اطمینان ندارید؛
اما براى رفتن نیز آماده نیستید!
🔵
@ganjinehnoorDrnasiri