راوی: مادرشهید 🔶 اوایل انقلاب بود. برنج کم گیر می آمد. گفتم «داری برمیگردی، سر راهت دوتا گونی برنج بخر.» 🔹 وقتی آمد، فقط یکی دستش بود. گفتم «معلومه حواست کجاست؟ مگه نگفتم دوتا، چرا یکی خریدی؟» ♦️ گفت «اتفاقاً چون حواسم جمع بود یک گونی خریدم» ⚜️ یعنی‌چی؟ حواسم بود که اگه دو تا دو تا از هر چیزی بخریم و توی خونه انبار کنیم، ممکنه بقیه نتونن همون یه دونه رو هم بخرند. 🆔@ghadir_ch