﷽ ✍ديشب در جلسه دفاع رسالهٔ دکتری در دانشگاه معارف بودم؛ یکی از محترمین جلسه، اصرار می‌کرد که صفات سلبی به معنای صفاتی با محتوای نقص است، مانند جهل و عجز، و صفت سلبی به خود عجز و جهل اطلاق می شود. 🔸به هر شکلی که سخن وی را نقد کردم، افاقه نکرد؛ تصمیم گرفتم چند نکته در این باره بنویسم برای مخاطبان طلبه و دانشجو، که اگر با چنین سخنی مواجه می‌شوند، مشتبه نشود. 🔸این سخن چند اشکال دارد: 🔹۱. اشکال اول: اصطلاحات علمی باید آنگونه معنا شوند که رايج نزد اهالی آن علم است؛ من نمی‌توانم برای واژه‌ای که معنای اصطلاحی خودش را دارد، معنای جدیدی اختراع کنم و واژه را در آن معنا جعل کنم. چهار آدرس زير را از مفاتيح‌الغيب ملاصدرا و حکمة‌الاشراق شيخ اشراق و منظومهٔ حکیم سبزواری و تعليقه حکيم بر اسفار، براي همين منظور آورده‌ام: 🎐الف. مفاتيح الغيب، ص ۲۵۳: المشهد الثانی في الصفات السلبية: اعلم أن الصفات إما سلبية و إما ثبوتية، ... فصفة الجلال ما جلّت ذاته عن مشابهة‌الغير، و صفةالإكرام ما كرمت ذاته بها و تجمّلت؛ فالأولى «سلوب» عن النقائص و جميعها يرجع في حقه تعالى إلى سلب واحد هو سلب الإمكان عنه تعالى ... فمن جملة الصفات السلبية أنه ليس بجوهر إذ لا ماهية له ... 🎐ب. شرح حكمة الاشراق(قطب الدين الشيرازى)، ص ۳۰۴: و أمّا الصّفات السّلبيّة ... فكالقدّوسيّة و الفرديّة، ... فإنّ هذه كلّها، إمّا «سلوب» لعوارض، كالقدّوسيّة، و إمّا «سلوب» لقسمة، كالفرديّة و الأحديّة ... 🎐ج. منظومه، در: شرح المنظومة ج۳ ص ۵۴۸: و وصفه السلبي «سلب السلب» جا فی سلب ‌الاحتياج كلّاً أدرجا 🎐د. تعليقه حاجی بر اسفار، ج ۶، ص ۱۱۸: الصفة إما سلبية و إما ثبوتية و يندرج في السلبية ما ليس في لفظه حرف سلب كالعمى و الأمية الموضوعين لعدم البصر و عدم الكتابة و التعلم للعلم و في الحق الأول كالقدوسية ... إذا عرفت هذا فنقول: الصفات السلبية ليست عين ذات الموصوف و إلا لكان الموصوف عدما؛ ... إن قلت: سلوب الباري تعالى عندكم من باب سلب السلب فيكون إثباتا؛ قلت: السلب مطلقا -أينما تحقق و أیّ شيءٍ كان مسلوبه، بما هو سلب لا يحاذيه شيء، و كونه إثباتا و ثبوتا إنّما هو شأن فرده العرضی لا بما هو طبيعة سلب و عدم. 💫(دقت شود: حاجی در عبارت فوق، عمی و امّی بودن را صفت سلبی برای انسان می داند، و با تعبیرِ «وفی الحق الأول...» خداوند را جداگانه طرح نموده است و صفت قدوسیة را براي خداوند به عنوان صفت سلبی طرح نموده است.) 🔹۲. اشکال دوم: روشن است که وصف به آن ويژگی گفته می‌شود که موصوف با او متّصف می‌شود؛ مثلا من اوصافی مانند علم و قدرت و شجاعت دارم، که ويژگی‌های من هستند؛ حال در خصوص خداوند، اوصاف خداوند به ويژگی‌هايي گفته می‌شود که خداوند متّصف به آنها می‌شود؛ اگر صفات سلبی خداوند، اموری مانند عجز و جهل باشند، به این معنا است که خداوند متّصف به جهل و عجز می شود، حال آنکه واضح‌البطلان است. خداوند متصف به عدم عجز می‌شود، نه به عجز. 🔅بنابراين: صفت سلبی صفتی است که سلب نقص می‌کند، مانند عدم جهل و عدم عجز. 🔸نکته: به انتهای عبارت حاجی سبزواری در تعلیقه دقت شود که فرمود: اينکه صفت سلبی بازگشت به معنای ایجابی می کند، مستلزم آن نيست که معنای صفت سلبی، همان معنای صفت ايجابی باشد، مثلا عدم عجز معنایش فقط عدم عجز است، و ملازمه‌اش با قدرت، مستلزم آن نيست که معنای عدم عجز، قدرت باشد. ✍@ghafari_ir