#یادداشت_اختصاصی
💠
حوزههای علمیه و نخبگان فراموششده
🔴
از محمدحسن راستگو تا محمدحسین فرجنژاد
🖌سعید احمدی
داشتن «دلودماغ» شرط نوشتن حرفهای غیرسفارشی و از دل برآمده است. چیزی که گاهی ندارم؛ مانند روزی که چشمم به بنای مجلل حرم امام کوخنشینان افتاد. شاید تا یک ماه نه خواندم و نه نوشتم. این روزها نیز حادثهی تلخ و ناگوار یک تصادف آنقدر پریشانم کرده بود که بغض و سکوت را بر همه چیز ترجیح دادم. محمدحسین فرجنژاد برای نسل جوان، نواندیش و جهادگر حوزوی و البته دانشگاهی شناختهشدهتر از برخی مسندنشینان اتاقهای مستحب و مباح و گاهی مکروه مدیریت حوزه و برخی از نهادهای علمی و فرهنگی کشور است. بیفزایم محبوبتر و آشناتر از مدرسان حافظ سطور و صفحات و حواشی کفایةالاصول. او و خانوادهاش شب عید قربان سر ورودی پردیسان قم با ضربهی محکم خودرو دویستوشش بر موتورسیکلتی که سوارش بودند، به آسمان پر کشیدند. این حادثه یعنی کوچ اجباری فرجنژاد و همسر و سه فرزندش به جایی که سودش فقط برای خود آنان است؛ نه به نفع فرهنگ و دانشی که شدت نیاز به این سرمایههای کمنظیر را بیش از هر زمان دیگری حس میکند. رسانهشناس حوزوی از آن دسته افرادی بود که خود را در پیچوتاب عباراتی همچون «ذکر ابنمالک و ابنجنی و ابنثعلب» گیر نینداخت. او خارج از جو حاکم و هوای غالب مکتب قم و نجف و مشهد و اصفهان به راههای نارفته میاندیشید. او از معدود افرادی است که میدانست شرایط «تطهیر بالشمس» اولویت اول و درد جانکاه جامعه و جهان ما نیست تا در پاسخ به آن از واحد تلبس حوزه جواز عبا و عمامه بگیرد. بیگمان او نیز میفهمید که رفتن در مدار حکمت هنر نه کلاس دارد نه سود و نه حمایت. شک ندارم او نیز زیر نگاه و زبان سنگین برخی از صاحبان لحیه و عمامه بارها خم شد و خم به ابرو نیاورد. جهادی بودن و تکلیفمداری چنین تاوانهایی هم دارد. تاوان سنگینتر هم اینکه برخی تقصیر جانباختن او را گردن موتورسواری خودش میاندازند؛ نه چرایی سوار موتور شدن او. کار ارزشمند مدیر حوزههای علمیه را باید ستود که پیام تسلیت و تأسف و تأثر داد و کمی از درد دردمندان و دردآشنایان کاست. این سپاس و ستایش بیشتر هم میشود اگر نیمدانگ از ششدانگ هوش و حواس مجموعههای تحت امر خود را صرف فراموششدگانی بکند که وجه اعرابی در تصمیمهای اساسی رجال حوزه ندارند. کسانی که اگر نیک بنگریم با همهی نداریهای خود داشتههای اصلی و سرمایههای مدنی حوزه به شمار میروند. مجاهدان خاموش خط مقدم دین و فرهنگ را میگویم. عافیتگریزان بیمزد و منتی را میگویم که فیش حقوقی ندارند و دهها برابر دیگران کار مفید و اثربخش در کارنامهی زندگی خود دارند. برای همانندان فرجنژاد اجارهنشینی و موتورسواری و هزینهکردن از جیب در راه آرمانهای بزرگ، دور از ذهن و عادت نیست. تعجب هم ندارد. عجیب این است که شماری از گردانندگان حوزه چگونه دایرهی نخبگی را تنگ و کار و کوشش طلبه را در مسیرهای نامعمول حوزوی ننگ میدانند. مرگ خانوادگی و غریبانه و مظلومانهی صهیونیزمپژوه کمبدیل حوزه قلب سنگ را هم آب میکند. کاش این حادثهی دردناک، حصار و انحصار اطراف دانشآموختگان غیر از فقه و اصول و حافظان قرآن و نهجالبلاغه را بشکند. کاش چشمها را بشوید تا بهتر و وسیعتر بنگرند. پایان محمدحسین فرجنژاد همان پایان محمدحسین راستگو است از نما و زاویهای دیگر و البته پایان هر طلبهی تکلیفمداری که به نام و عنوان و عافیت نمیاندیشد و حامی مادی یا معنوی خاصی هم ندارد. کاش این رخداد ناگوار نقطهی عطف تحول در رویکرد نخبگانی حوزههای علمیه بشود. کاش ویرانی آشیانهی این پژوهشگر هنر و رسانه به آبادانی خانه و معیشت و اعادهی حیثیت نخبگان فراموششده بینجامد.
#رسانهی_نخبگان
🔈
@najmnews