نگین سرخ از سری نوشته‌های اربعینی ✍سعید احمدی فکر آدمی به اندازه‌ی نگرش او قد می‌کشد. بینش ما از نوک بینی شروع می‌شود و تا بی‌نهایت امتداد می‌یابد‌. طریق‌الحسین برای هر کس به اندازه‌ی عمق نگاه او وسعت دارد. فقط وقتی امتداد این راه برای دارندگان خرد به بی‌کرانگی می‌رسد که راه را از زاویه‌های کور و درهای بسته و دالان‌های تاریک شروع نکنند؛ وگرنه بیشتر از نوک بینی خود را نمی‌بینند. افق بی‎نهایت طریق‌الحسین تنها از زاویه‌ی «باب‌العلم» به چشم می‌آید. چقدر هم در تکرار همین جمله لطفی بی‌اندازه می‌درخشد: افق بی‌نهایت طریق‌الحسین تنها از زاویه‌ی باب‌العلم به چشم می‌آید. همان‌گونه که رؤیت هلال «ماه خدا» رسم و مقیاس می‌خواهد، چشم گشودن بر حقیقت «خون خدا» و مشارب و مجاری آن به چارچوب و پاشنه‌ی دری بستگی دارد که به شهر علم و حکمت باز می‌شود. آغاز راه حسینی‌شدن، علوی‌بودن است. علی همه‌ی معنای حسین و کربلای اوست. رازی که حسین با خود از مدینه تا کربلا آورد و نشانه‌های آن را زبان به زبان در گوش زمان نجوا کرد: علی اکبر، علی اوسط و علی اصغر. کربلا تکثیر نام علی است. اکبر و اوسط و اصغر به اجبار تکثر تن‌هاست؛ وگرنه سه پسر حسین یک نام بیشتر ندارند: علی. حسین نگین سرخ آن انگشتری است که با نام علی ساخته‌اند. پدر علی و پسر علی. 🌱 @ghalamdar