مکرون‌ها چه می‌دانند؟ چه فرقی می‌کند که یکی از کفار قریش باشی و درِ خانه‌ات به کوچه‌ای باز شود که بوی عطر محمد از آن می‌طراود و مشام تو آن را بر نتابد و تو از پنجره یا پشت بام یا از روی دیوار خانه‌ات بر سر و صورت آن نسیم رحمت و هدابت خاکروبه و خاکستر بریزی یا به فراست و ابوالحکمی خود چنان بنازی که از مکه تا چاه‌های بدر خیال قتل محمد در سر بپرورانی؛ ولی ابوجهل تاریخ بمانی یا به او ایمان آورده باشی و در کنار یاران پاکباخته با لقب صحابی او شب و روز بگذرانی و هنگام خطرها کز کنی و در سوراخی بخزی و ابن‌الوقت‌بازی دربیاوری و گاه و بی‌گاه گستاخی و هتاکی را از حد بگذرانی و دم جان سپردن پیامبر، بر عقل مجسم، برچسب هجو و هذیان و زوال عقل بزنی و با قمار فتنه سقیفه، امت رسول را از شاهراه ولایت به کوره‌راه‌های گنگ و گیج خلافت بکشانی، یا معاویه و یزید باشی و کرم مالیخولیایی و دیوانگی نسل‌کشی پیامبر آن‌چنان در مغزت بلولد تا جنایتی همچون کربلا را سند رسوایی ابدی خود کنی؟ آری! چه فرقی می‌کند از آنان باشی که گفتم یا از اینانی که در عصر امانیست‌ها و جامعه بی‌خدایانِ ازک_بزک شده و اتو کشیده شیک‌پوش، زیر بغلت بوی ادکلن‌های فرانسوی بدهد، ولی در گنددهانی حرف اول را بزنی و آنچه سزاوار خودت باشد با ضرب و زور رسانه و هنر لاقید و بی‌افسار بر نام درخشان زلال‌ترین و پاکیزه‌ترین مرد تاریخ بشر ببندی. این هم معجزه است که ببینی بوی مزبله‌های کوچه‌های آن روزگار مکه از کنار برج ایفل و از توی خیابان شانزه‌لیزه می‌آید. ناز شصتت یا رسول‌الله! آن روزگار غریبانه کجا، که پیام پروردگارت را بر مکیان می‌خواندی و سعی باطل آنان خاموش کردن نور تو بود و تو درنماندی و با "فاستقم کما امرت" خود را نوید و امید می‌دادی، و این روزگار کجا که جهان صدایت را می‌شنود و یاران بی‌شماری برایت سر و جان می‌دهند. پاریس، قلب اومانیست و لائیسیته به خود چه دیده است که خدایگان عصر بی‌خدایی چنین یقه جر می‌دهند و رجز می‌خوانند؟ مکرون نمی‌داند خدای محمد در میان کوچه‌های بی‌خدایی جاهلیتِ باستان با خدای محمد در میان اتوبا‌ن‌ها و برج‌ها و چرخ‌دنده‌ها و لاین‌های جاهلیتِ مدرن هیچ فرقی ندارد. او نمی‌داند مکر ابوجهل‌های روزگار محمد، چگونه با مکر خدای او بر باد فنا می‌رفت. او نمی‌داند دست خدای محمد بالای دست همه مکاران تاریخ بوده است. او از "و یمکرو الله و الله خیر الماکرین" چه می‌داند؟ (انفال، ٣٠) ابوجهل هنگام عبور از دالان مرگ ابدی چه می‌دانست که حتی عکرمه (پسر خود او) عاشقانه برای محمد سر و جان شیرین خود را نثار کند؟ شاید آن روز نزدیک باشد که فرزندان مکرون‌ها نیز روزانه پنج بار با تعظیم و احترام به سوی کعبه بایستند و بر محمد و آل او درود و سلام و صلوات بفرستند. "الیس الصبح بقریب"؛ آیا صبح نزدیک نیست؟ اللهم صل علی محمد و آل محمد ✍ سعید احمدی شب ۱۷ ربیع‌الاول ۱۴۴۲