سلام و نور
برداشت من از این قسمت
اول از همه چیزی که به ذهنم رسید این بود که چقدر حیف که پروانه تا حالا تولد برا محسن نگرفته بوده و آرایش و تزیین و کیک و ... نداشته و تو دلم محسن رو تحسین کردم که با وجود همه ی کمبودهای عاطفی از جانب همسرش بازهم با زنی وارد رابطه نشده(منظورم رابطه ی حقیقیه نه دیدن فیلم و خ.ا)
دومین چیز ، تغییر رفتار آنیِ محسن ،خیلی باهاش حال کردم ، اینکه از سرویس بهداشتی که اومد بیرون جو رو دست گرفت و همه رو خوشحال کرد.
از پروانه ممنونم که حرف زد...که فیلم گرفت و شادی کرد..
با اینکه رابطه ی یه زن با همسرش خیلیییی روی خلقش اثرگذاره اما خودش رو کنترل کرد و نتیجه اش شد نیشگون و حرف محسن...
اماااااا قسمت مهم این پارت🤦♀
تنها چیزی که میتونم بگم اینه
محسن گفت چرا پیامامو چک کردی و بعد رفت، علتش این بود که شبِ به این خوبی و رویاییش خراب شده...و محسن اصلا آدمی نیست که بتونه توضیح بده ،نمیتونه جدی حرف بزنه و مسئله رو حل کنه و برای همین فرار رو بر قرار ترجیح داد. محسن بخاطر تربیت خانوادگیش دوست داره توی اینطور مواردی، توپ رو تو زمین طرف مقابل بندازه و فرار کنه...
و در نهایت , چیزی که بهش مطمئنم اینه که ، شیطان رجیم ، همیشه در تلاشه بین زن و شوهر اختلاف بندازه...و متأسفانه اینجا گریبان محسن رو گرفت...
قدم قدم با پیام دلداری برای الناز شروع کرد و به اینجا رسوند...مخصوصا زمانیکه برای بهبود رابطه تلاش میکنی شیطان بیشتر از قبل سنگ پراکنی میکنه ...
پس قدم اول رو برنداریم که راه برای شیطان باز نشه