تقدیم به جانباز سرافراز راوی کتاب که عاقبت به شهادت رسید چون گل معطریم، مهتاب و مین و من نشکفته پرپریم، مهتاب و مین و من شرح جنون ما مقدور عقل نیست یک چیز دیگریم، مهتاب و مین و من سر تا به پا دل‌ایم در بارگاه عشق باغ صنوبریم، مهتاب و مین و من شمع‌ایم و روشن است تکلیف راه ما راز منوّریم، مهتاب و مین و من میدان عاشقی، تسلیم ترس نیست از مرگ می‌بریم، مهتاب و مین و من بیگانه نیستیم، با خلق و خوی هم با هم برادریم، مهتاب و مین و من تکثیر می‌شویم در انفجار نور آیینه پروریم، مهتاب و مین و من چون باد رد شدیم از سیم خاردار آن سوی معبریم، مهتاب و مین و من بر گرد بام دوست پرواز می‌کنیم عین کبوتریم،مهتاب و مین و من بال فرشتگان بر شانه‌های ماست از آسمان سریم، مهتاب و مین و من مهتاب و مین و من بی بال می‌پریم بی بال می‌پریم، مهتاب و مین و من در جذبه‌ی کلام، یک جمله والسلام مجذوب رهبریم، مهتاب و مین و من @ghalamhaye_bidar