منتخبی از آرشیو کانال در تلگرام با قریب به 50 موضوع متنوع شعری 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 بنا نبود که تا آب از آسیاب بیفتد یکایک از همه‌ی چهره ها نقاب بیفتد بنا نبود که تا بوی نان تازه ای آمد دهان سیرترینها دوباره آب بیفتد رسید هرکسی از راه ، باخت پاکی خود را شبیه قطره‌ی آبی که در شراب بیفتد قرار بود که حتی عقیل نزد برادر به یاد سوختن از آهن مذاب بیفتد چه گوش ها که بدهکار حرف هیچکسی نیست چه بحثها که نباید از آب و تاب بیفتد نمی‌برند نصیب از کلام روشنت ای مرد چنانکه کور نگاهش به آفتاب بیفتد به یاد دُور زدن های بیشمار میاید گذار هرکه به میدان انقلاب بیفتد ghalamhaye_bidar