روز عاشورا می‌شد گریه می‌شد زاری می‌شد دسته‌ها سیل می‌شد سوی حرم جاری می‌شد آدما موج می‌زدن توی راه یک طرف پرواز کاه یک طرف ابرای آه پیرهنا همه‌ش سیاه یه نفر امام می‌شد یه نفر شمر می‌شد یه نفر شیر می‌شد یه نفر اسیر زنجیر می‌شد طبلا روی شترا صدا می‌کرد صداها با همدیگه دس می‌دادن باغ ملی میله‌هاش پر می‌شد از پیر و جوون مرد و زن طبل سرخ دلشون صدا می‌کرد یادمه من رو دوش بابام بودم دستای گریه یواش شونه‌های بابامو تکون می‌داد من دلم همه‌ش می‌خواست شمره بیچاره بشه زنجیرا پاره بشه @ghalamhaye_bidar