از آن بچه‌هایی‌ست که وقتی در جمع قرار می‌گیرد همه چیز را به هم می‌ریزد و به هیچ چیزی معتقد نیست. با این حال حتی وقت تماشای مسابقه فوتبال تیم ملی گفتم که بیاید و در جمع بچه‌ها باشد. با اینکه سعی می‌کرد به آنچه بچه‌ها دوست دارند و افتخار می‌کنند، اهانت کند، اما جمع غالب بود و تلاشش بین باورهای محکم بچه‌ها شکست می‌خورد. این دوسه ساله با مدارا حرکت کرده‌ایم و هرگز مانع حضورش در جمع مسجد و بچه‌ها نبوده‌ایم. حالا برای اعتکاف نوجوانان، خودش و پدرش و مادرش پیگیر شدند که شرکت کند. به دلیل اینکه قانون‌ناپذیر است، از ثبت نام پرهیز کردیم و اعلام شد که دیر اقدام کرده است. حتی چنددقیقه‌ای برای مادرش وقت گذاشتم و برایش شرح دادم که باید زودتر اقدام می‌کردند و مواردی ازین دست تا ذره‌ای احساس نکند که پذیرفته نشده است و عزت و حرمتش حفظ شود. اما مثل پتک روی سرم فرود آمد وقتی خبر رسید که به خودش و مادرش گفته‌اند که چون مساله داری جایت در مسجد و اعتکاف نیست! آیا نباید سر این جماعت فریاد کشید؟! نباید مواخذه شوند دوستان از دشمن خطرناک‌تری که می‌توانند عامل از دست رفتن یک نوجوان باشند؟! هنوز "قبض" ناشی از این خرابی مانده است و "بسط"ی اتفاق نخواهد افتاد تا لحظه‌ای که بشود جبرانش کرد... آنقدر که شاید ناچار شوم برایش وقت‌های اختصاصی بگذارم و بشود یکی از برنامه‌های ثابت معاشرتم... کاش آدمها خودشان را دانای کل نمی‌دانستند! ف. حاجی وثوق @ghalamzann