سلام خسته نباشید، یک سال پیش برای اولین بار رفته بودم ڪربلا! بعد که برگشتم و رفتیم مسجد همه بهم زیارت قبول میگفتن، اونجا هم یکی از خانمهای محلمون که بالای ۵۰ سال سنش بود برگشت خیلی سریع احوالپرسی کرد، آقا دیدین بعضی ها آنقدر همچین کلمات رو کنار هم ردیف میکنن و تحویلت میدن؟ اینم خیلی تند شروع کرد به زیارت قبول گفتن و حال و احوال کردن حالا هی میگفت ان شاءالله بار دیگه قسمت بشه بری منم تند تند میگفتم قربان شما، همچنین، این وسط برگشت گفت ان شاءالله عروس بشی منم خیلی بلند و رسا گفتم همچنین شما!حالا اون لحظه دوستم کنارم ایستاده بود یعنی پوکید از خنده... همون وسط پقی زد زیر خنده... جلوش. و هم نگرفت نامرد...
قیافه من اون لحظه:🙊🙊😳
قیافه اون خانمه:😂🤨😐
قیافه دوستم:🤣🤣
#خاطرات_شیرین
🎬
@khaterehay_shirin